صدای 2 نفر را که با هم صحبت میکردند، شنیدم؛ صداها متعلق به 1 زن و مرد جوان بود. با هم بگومگو میکردند ولی با صدای آرام. جر و بحث درباره پول بود. درست همان موضوعی که مادربزرگم همیشه دربارهاش با پدرم جر و بحث میکرد. مادربزرگ همیشه پدر را سرزنش میکرد که پولش را برای هیچ و پوچ بر باد میدهد. آن زن هم از آن مرد پول میخواست. مرد جواب داد: «قبلا به اندازه کافی به تو پول دادهام.» «باور کن این آخرین بار است که از تو پول میخواهم.» «نه باور نمیکنم. چون این آهنگ را قبلا هم شنیدهام.»