رمان خارجی

کسی به سرهنگ نامه نمی‌نویسد

(El coronel no tiene quien de escriba)

... حالا آن پزشک جوان در پاکت محتوی روزنامه‌ها را گشوده و شروع به خواندن تیتر درشت آن کرد و سرهنگ نیز چشم از آن قفسه مربوطه برنمی‌داشت و منتظر بود ببیند که مامور پست کی مقابل آن‌ها می‌ایستد، اما پستچی این کار را نکرد، دکتر نیز خواندن روزنامه را قطع کرده و به سرهنگ و بعد به آن مامور پست نگریست که در پشت دستگاه تلگراف نشسته بود و سپس مجددا به سرهنگ نگاه کرده و بعد خطاب به پستچی گفت: ما داریم از دفتر شما می‌رویم. مامور پست هم بی‌آن که سرش را بلند کند گفت: هیچ نامه‌ای برای سرهنگ نرسیده است. سرهنگ احساس سرخوردگی کرد و به دروغ گفت: من منتظر دریافت نامه‌ای نبودم. بعد با نگاهی کاملا معصومانه به صورت پزشک نگریست و گفت: هیچ‌کس نامه‌ای به من نمی‌نویسد...

آریابان
9789647196185
۱۳۸۱
۱۱۲ صفحه
۱۸۹۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
گابریل گارسیا مارکز
صفحه نویسنده گابریل گارسیا مارکز
۸۰ رمان گابریل خوزه گارسیا مارکِز رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی می‌کند. او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشته‌هایش را در روزنامه‌ای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه ال‌اسپکتادور ...
دیگر رمان‌های گابریل گارسیا مارکز
گزارش 1 مرگ
گزارش 1 مرگ زندگی‌مان از آن دوشنبه نحس زیر و رو شد و تا سالیان دراز نتوانستیم درباره چیز دیگری حرف بزنیم. آن روز همه چیز بوی سانتیاگو ناصر را می‌داد. هیچ کس بین ما نبود که بتواند بی این‌که دقیقا جا و ماموریتی را که تقدیر به او محول کرده بود بداند، به زندگی ادامه دهد. هرگز مرگ این چنین خود را ...
سرهنگ کسی ندارد برایش نامه بنویسد
سرهنگ کسی ندارد برایش نامه بنویسد ... حالا آن پزشک جوان در پاکت محتوی روزنامه‌ها را گشوده و شروع به خواندن تیتر درشت آن کرد و سرهنگ نیز چشم از آن قفسه مربوطه برنمی‌داشت و منتظر بود ببیند که مامور پست کی مقابل آن‌ها می‌ایستد، اما پستچی این کار را نکرد، دکتر نیز خواندن روزنامه را قطع کرده و به سرهنگ و بعد به آن مامور ...
چشم‌های سگ آبی رنگ
چشم‌های سگ آبی رنگ بیرون، لحظه‌ای باد وزید ولی زود آرام شد و صدای نفس کشیدن کسی به گوش رسید که در آن لحظه در بستر غلتی زده بود. باد ییلاقی فرو نشست دیگر بوی خاک و علف مرطوب به مشام نمی‌رسید. گفتم: «فردا اگر زنی را دیدم که دارد روی دیوارها می‌نویسد: چشم‌های سگ آبی‌رنگ آن وقت تو را خواهم شناخت.
شب مینا
شب مینا دوازده داستان کوتاهی که در این کتاب آمده، در هجده سال گذشته نوشته شده است. پنج داستان از این مجموعه، پیش از اینکه به شکل حاضر درآید، فیلم‌نامه و داستان‌هایی بوده که در نشریه‌های گوناگون به چاپ رسیده و یکی از داستان‌ها نیز فرم یک سریال تلویزیونی را داشته است. پانزده سال پیش، داستان دیگری را ضمن مصاحبه با دوستی ...
مشاهده تمام رمان های گابریل گارسیا مارکز
مجموعه‌ها