از لحاط ادبی مهمترین کتاب من پاییز پدرسالار است. این اثر که همیشه دوست داشتم بنویسمش، مرا از گمنامی نجات داد. برای خلق این اثر بیش از 17 سال کار کردم.
۸۰ رمان
گابریل خوزه گارسیا مارکِز رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکند.
او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور ...
هواپیمای خارغنچه گل سرخ
کشور از پوسترهای بزرگ و سرخ انباشته شده و روی آنها نوشتهاند «تورباری، رئیس جمهور لیبرال بعدی». کسی که خواندن بلد باشد درمییابد که قبل از دکتر تورباری اشخاص زیادی که لیبرال نیستند میتوانند رئیس جمهور شوند. این دورنمای ناخواسته، نمونه خوبی است برای بسیاری از موارد لعن و نفرین که در هنر نویسندگی کمین کرده است، تا هنگامی که ...
گزارش 1 آدمربایی
ماروخا پاچون و شوهرش آلبرتو وییامیزار در اکتبر 1993 به من پیشنهاد کردند درباره شش ماه ربایش ماروخا و تلاشهای سرسختانه آلبرتو برای آزادی او، کتابی بنویسم. طرح نخست، به پایان رسیده بود که فهمیدیم این آدمربایی را نمیتوان جدا از نه مورد آدمربایی دیگر که همزمان در کشور روی داده بود، مورد بررسی قرار داد، زیرا در واقع آنگونه ...
از عشق و شیاطین دیگر
کتاب در مورد دختری است که بنا بر بیتوجهی پدر و مادرش در کنار بردهها و با آداب و رسوم افریقایی بزرگ میشود. داستان عشق دختر پر شر و شور و همچنین کشیش کتابخوانی است که برای نظارت بر مراسم جنگیری او انتخاب شده است. زمان و مکان رمان در یکی از بنادر آمریکای جنوبی میگذرد، دوران مستعمرهنشینی، تفتیش عقاید ...
روزی همچون روزهای دیگر
زن پاسخی نداد و چشمانش به سوی دستمالی قرمز رنگ- که در دست شوهرش بود- خیره ماند؛ لبهایش را به هم فشار داد و لرزشی ناخودآگاه و غیر ارادی، بر وجودش چیره شد. داماسو با خشونتی توام با بیزبانی، دستهایش را به گردن او انداخت. زن متوجه شد که بویی مشمئز کننده از دهان او میآید.
پرندگان مرده و 15 داستان دیگر
شهردار که از گرما سرخ شده بود از بالای پلکان سر برگرداند. حضور بیدلیل بیوهزن در ادارهاش او را هیجانزده نکرد و همانطور که با بیاعتنایی زنندهای توری آسیب دیده را از جا درمیآورد پرسید: «چی شده؟»
«بچههای همسایه توری پنجرههای منو پاره کردهن.»
شهردار نگاه دیگری به او انداخت. سراپایش را از آن گلهای مخمل ریز خوش ترکیب تا کفشها که ...