رمان ایرانی

پیله شیشه‌ای

آنچه امروز می‌نویسم قصه و داستان خیالی نیست بلکه واقعیتی است به مانند روز، روشن و واضح، شاید حکایت خیلی از جوانان، امروزها شبیه به آنچه من می‌خواهم بگویم باشد. نباید نامش را داستان گذاشت باید گفت داستان و راستان که من با کمی تغییر و تحول به شکلی منسجم آن را برایتان بازگو می‌کنم. هدفم نه این است که باز رمانی را به علاقه‌مندان تقدیم کنم بلکه دوست دارم جوانان ما، دختر و پسر کمی دقیق‌تر به اطراف خود بنگرند. هستند کسانی که به خیال عشق به آن سوی دریا پا می‌گذارند اما آنچه نصیبشان می‌شود جزیره‌ای متروک و خالی از سکنه است است و شاید تا ابد اسیر تیره‌روزی و فلاکت شوند. پس کاش عشق را زیر پاهایمان له نکنیم و این اندک عاطفه‌ای که داریم به باد فنا ندهیم. سعی کنیم نگاه دل و نگاه زبانمان یکی باشد تا وجودمان در غرقاب بی‌وفایی و سنگ‌دلی فرو نرود اگر عاشق می‌شویم یک عاشق واقعی باشیم هرگز جام بلورین عشق را مشکنیم و به هیچ قلبی خنجر نزنیم زیرا که کلمه عشق مقدس است.

علی
9789641930426
۱۳۸۹
۳۶۸ صفحه
۵۷۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های نجمه پژمان
سال‌های سکوت
سال‌های سکوت بلند شدم دفتر خاطراتم را گشودم آن را ورق زدم همه زندگیم را درون آن نوشته بودم از کودکی تاکنون تمام لحظه‌های غم و شادی و حتی اعتراف کرده بودم که چقدر باربد را دوست می‌دارم مرور بر گذشته‌ها باعث شد باز هم سیل اشکم جاری شود با خود گفتم یعنی الان در مورد من چه فکری می‌کنند؟ حتما دارن ...
عاشقم باش
عاشقم باش این کتاب مجموعه‌ای است برای عشاق به آنانکه معشوق خود را یافته‌اند و راه زندگی مشترک را همراه یکدیگر با عشق و شور تمام می‌پیمایند و چه آنانکه عشق خود را گم کرده‌اند و خواهان آنند تا عشق و شور زندگانی را مجددا باز یابند و چه آنانکه تنهایند و در پی گمگشته‌ی خویش می‌گردند تا بلکه روزی او را ...
امیرسالار
امیرسالار با خود گفت اگر در بدترین شرایط زندگی هم قرار بگیرم به طرف خلاف نمی‌رم... سپس نگاهی به آسمان انداخت، خورشید کم کم خداحافظی می‌کرد و شب می‌خواست چادر سیاهش را به سر کند و آسمان را بپوشاند. می‌دانست حالا دیگه همه در خانه نگرانش هستند و به طرف ایستگاه تاکسی حرکت کرد و جلوی اولین ماشین را گرفت و گفت: ...
مشاهده تمام رمان های نجمه پژمان
مجموعه‌ها