رمان خارجی

عیسی پسر انسان

باراباس می‌گوید: "او را گرفتند و مرا آزاد کردند، او بالا رفت و من فرو رفتم... و من به خوبی می‌دانم این کسانی که عیسی را به جای من به صلیب کشیدند، مرا به عذابی جاویدان محکوم کردند، زیرا به صلیب کشیدن او یک ساعت بیش‌تر طول نکشید، اما من تا پایان عمر، صلیب خویش را بردوش می‌کشم. جبران‌خلیل‌جبران شاعر، نویسنده و نقاش پرآوازه‌ لبنانی با قدرت کلماتش از مرز زمان و مکان می‌گذرد و با نگاهی که ریشه در حکمت شرق دارد، به آواز خاموش هستی گوش می‌سپارد. انسان معاصر، در آیینه اندیشه‌های ژرف او تقابل بین زندگی و مرگ، طبعت و ماورا، زیبایی و زشتی و نگرانی‌ها و ناکامی‌های خویش را به تماشا می‌نشیند. "آنچه امروز به یک زبان می‌گوییم، آینده با زبان‌های بی‌شمار خواهد گفت."

حیدر شجاعی
دادار
9789648097160
۱۳۸۶
۱۱۲ صفحه
۲۲۲۱ مشاهده
۰ نقل قول
جبران خلیل جبران
صفحه نویسنده جبران خلیل جبران
۳۷ رمان او در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳، در خانواده‌ای مسیحی مارونی (منسوب به مارون قدیس) که به خلیل جبران شهرت داشتند، در البشری، ناحیه‌ای کوهستانی در شمال لبنان به دنیا آمد. مادرش زنی هنرمند بود که «کامله» نام داشت. مادر جبران کامله رحمه، سی ساله بود که جبران را از شوهر سومش خلیل جبران به دنیا آورد. شوهرش مردی بی مسئولیت بود و خانواده را به ورطه فقر کشاند. جبران خلیل یک برادر ناتنی به نام «پیتر»، شش سال بزرگتر از ...
دیگر رمان‌های جبران خلیل جبران
اشک و لبخند
اشک و لبخند این کتاب شامل شصت و نه قطعه از سروده‌های «جبران» است. قطعات این مجموعه در بر دارنده عشق، امید، آرزو، ایمان و احساس شاعر است.
مریم مجدلیه
مریم مجدلیه این کتاب مجموعه‌ای سی و نه قطعة عرفانی از جبران «خلیل جبران» است که توسط حیدر شجاعی از متن عربی به فارسی ترجمه شده است. عناوین برخی از این قطعات عبارتند از: بنیامین، قاضی اورشلیمی، یوحنای پیر، یوحنا در بطمس، پطرس، سوزان همسایة مریم، شام آخر، یعقوب و شام آخر، سیبوریه مادر یهودا، یوسف ملقب به پیوستوس.
شعله کبود
شعله کبود شعله کبود نامه‌های عاشقانه جبران خلیل جبران به (می زیاده) می‌باشد. این عنوان برگرفته از کتابی است با همین مضمون که توسط خانم دکتر (کارمن رویز براوو) شرق شناس اسپانیایی برگردانده شده بود. عشق میان جبران و می زیاده در نوع خود بی‌نظیر است و در تاریخ ادبیات یا آیین عشاق همتایی ندارد.
نغمه‌ها و موسیقی
نغمه‌ها و موسیقی ای زمین! چه زیبا و شگفت‌آوری! در روشنایی به کمال می‌رسی و در برابر خورشید فروتنی می‌‌کنی. و چون سایه شب بر چهره‌ات افتد زیباتر و زیباتر می‌‌شوی. نغمه‌های صبح تو شنیدنی است و تسبیحات شب هنگام تو هراس‌انگیز است. ای زمین! تو به کمال رسیده‌ای!
مشاهده تمام رمان های جبران خلیل جبران
مجموعه‌ها