صدفی به صدف کناری خود گفت:من احساس درد زیادی در درونم میکنم، دردی که سنگین و گرد است. صدف همسایه با رضایت و تکبر گفت:سپاس برای آسمانها و دریاها که من در درونم دردی احساس نمیکنم من از درون و بیرون خوب و سالم هستم. خرچنگی که در آن لحظه از آنجا عبور میکرد صدای گفتوگوی آن دو را شنید...