اگر یکی بیاید موهای دستش را بتراشد، یقین دارم میتواند چند قلممو بسازد. شاید برحسب اتفاق قلممو بیفتد دست نقاش هنرمندی از سردرد، طرحی تاریخی بیندازد روی بوم. عکس آدم گمنامی یا هر چیز دیگری که ممکن است مقدس باشد.
طنزآوران جهان نمایش (دفتر 5) نمایشنامه
مجموعه طنزآوران جهان نمایش، حاصل کوششها و پژوهش های علمی و عملی - پنج دهه اخیر - یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصه کمدی در این مرز و بوم است.
سعی بر این است که بعضی از دفترها به یک یا دو تن از طنزآوران صحنه نمایش اختصاص یابند که نامآورترند و برخی از دفترها از ...
مرگ همین دور و برهاست (مجموعه 10 داستان پلیسی جنایی)
... در شرایط عادی من تمام کارهایی را که سر راهم قرار میگرفت، سبک سنگین میکردم و تنها آنهایی را که آشکارا از من میخواستند دزدی بکنم یا آدم بکشم، رد میکردم. در خط کاری من آدمها کشته میشدند و من به این مساله عادت کرده بودم اما خودم برای پول درآوردن این کار را نمیکردم...
100 (100 داستان ک...
روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سالها به هنگام پاییز انارهایش را در سینیهای نقرهای، بیرون باغش میگذاشت و بر سینیها علامتهایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم میگذشتند و هیچکس از میوهها بر نمیداشت!
مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینیهای نقره نگذاشت، اما ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
داستانهای کوتاه از نویسندگان اسلاو
در این کتاب داستانهایی از نویسندگان روسیه، اوکراین، چک، بلغارستان و لهستان گردآوری شده است. برخی از این نویسندگان در ایران شناخته شده هستند و نام برخی دیگر ناآشناست. بیشتر داستانها به زبان طنز هستند و مضمونهای نیرومند در آنها به چشم میخورد. با وجود آنکه نویسندگان این آثار پیشینههای تاریخی و فرهنگی مشترک میان اقوام اسلاو را دارا هستند، ...