رمان ایرانی

دختری در مه

فکر می‌کنم دختران بسیاری هستند که در هاله‌ای از مه زندگی می‌کنند: دخترانی که تنها در قصه‌ها نیستند، آنها واقعیت دارند و در میان همان مه روزهای عمر را می‌گذرانند. نمی‌دانم... ولی شاید سرنوشت او را در سر راه من قرار داده بود، تا زندگی‌اش را ببینم و امروز راوی آن باشم.

شادان
9789647259330
۱۳۹۰
۳۹۲ صفحه
۱۳۴۴ مشاهده
۱ نقل قول
دیگر رمان‌های تکین حمزه‌لو
حوض فیروزه
حوض فیروزه فکر کردم سارا اعتماد به نفس همه پولدارها را داشته دیگر. همان‌ها که بلدند از کدام مزون لباس بخرند که مثل ما نباشند و لباسشان تک باشد. کدام آرایشگاه بروند که مواد خوبی بکار ببرد که مبادا پوست و مویشان خراب شود نه مثل ما که فقط دنبال ارزان‌ترین جاها می‌گشتیم. لابد برای عطر و زر و زیور هم سلیقه ...
راه طولانی
راه طولانی دوست داشتم بروم کنارش بنشینم و بی‌مقدمه بگویم: یادته من با یکی از بچه‌های همسایه بازی می‌کردم، اون کی بود؟ بعد هم خانه‌‌ای که در خواب می‌دیدم را توصیف کنم و بپرسم: اونجا خونه ما بود؟ ما حوض و درخت نخل داشتیم؟
بعد از او
بعد از او این کتاب یک رمان است. زن جوانی پس از شش سال زندگی مخفیانه سرانجام سرگذشت عجیب و پرفراز و نشیب خود را با دو تن از همسایگانش در میان می‌گذارد و ما را با خود به دنیایی می‌برد که متعلق به آن بوده است. دنیایی که سرشار از عشق و فداکاری و شجاعت و دلاوری است...
کارما
کارما هزار بار آرزو کرد کاش ماجرا اینطوری پیش نمی‌رفت. از آن کاش‌های سرگردانی که همه آدم‌ها در گذشته‌شان پیدا می‌کنند و با این‌که می‌دانند زندگی دکمه برگشت ندارد؛ باز آرزویش می‌کنند!
در پایان شب
در پایان شب من هم آن روز‌ها را پشت سر گذاشته‌ام. روز‌های الزام و باید‌ها، روز‌های زندگی دوگانه: در خانه به گونه‌ای بودن و بیرون از خانه تظاهر به آنچه دیگران می‌پسندند. امروز اگر خسته‌ام، امروز اگر تحمل کوچکترین ناملایمتی را ندارم این تحفه شاید یادگار آن روز‌ها باشد. ولی می‌‌دانم هر شبی را بیانی است.
مشاهده تمام رمان های تکین حمزه‌لو
مجموعه‌ها