کلبه بلورین
خود میدانم که چشمان نیلی رنگ زیبایی افسونگر تاب و توان را از کفم خواهد ربود و این التهاب بازتاب نگاه آن دلربای مهتاب روی است. و من به خوبی میدانم که در برابر این تیر نگاه جادویی، که عشقی را در دلم روشن و شعلهور کرده است، هیچ گریزی ندارم و مرا تا دم مرگ خواهد سوزاند و من... ...
شهرزاد شب
اگر باران بودم آنقدر میباریدم تا غبار از دلت پاک کنم. اگر اشک بودم مثل ابر بهاری به پایت میگریستم. اگر گل بودم شاخهای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت میکردم. اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت مینواختم. ولی افسوس که نه بارانم، نه گل، نه عشق، اما هرچه هستم ای بیوفا من... بینهایت دوستت دارم. اشک در ...