رمان ایرانی

کلبه بلورین

خود می‌دانم که چشمان نیلی رنگ زیبایی افسونگر تاب و توان را از کفم خواهد ربود و این التهاب بازتاب نگاه آن دلربای مهتاب روی است. و من به خوبی می‌دانم که در برابر این تیر نگاه جادویی، که عشقی را در دلم روشن و شعله‌ور کرده است، هیچ گریزی ندارم و مرا تا دم مرگ خواهد سوزاند و من... خداوندا، از این سوختن هیچ ابایی ندارم...

پیکان
9789643288006
۱۳۹۳
۴۰۶ صفحه
۲۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فاطمه دهکردی
آواره عشق
آواره عشق
شهرزاد شب
شهرزاد شب اگر باران بودم آن‌قدر می‌باریدم تا غبار از دلت پاک کنم. اگر اشک بودم مثل ابر بهاری به پایت می‌گریستم. اگر گل بودم شاخه‌ای از وجودم را تقدیم وجود عزیزت می‌کردم. اگر عشق بودم آهنگ دوست داشتن را برایت می‌نواختم. ولی افسوس که نه بارانم، نه گل، نه عشق، اما هرچه هستم ای بی‌وفا من... بی‌نهایت دوستت دارم. اشک در ...
مشاهده تمام رمان های فاطمه دهکردی
مجموعه‌ها