پیام حالش گرفته است. «به نبودن من که مربوط نیست؟» «چه اعتماد به نفسی!» «همیشه کلی ماجرا دارد برای سرحال نبودن.» «تو هم برای همین ولکنش نیستی. اگر پسرها درباره جذابیت دپرس بودن کمی بیشتر اطلاعات داشتند، همهشان یک شبه جانی دپ میشدند...» و گویی همه چیز بازی است. مجسمهبازی، غولبازی، دکتربازی، قحطیبازی، جنگلبازی، قاتلبازی، بازی بازی... تا آنجا که چیزی نمیماند حتی برای قصهای آغاز کند.