رمان ایرانی

دختر مهاجر

از "دختر مهاجر" برایم بگو... او که میان دوست داشتن و رسم زمانه، می‌باید یکی را انتخاب می‌کرد. و او عشق را برگزید... و ایمان به عشق، در او جانی تازه دمید. تا همراه کس که دوستش دارد، بایستد و یکی شود... هر چند که این انتخاب برایش عواقبی نیز داشت! اثری تازه از نویسنده کتاب "افسانه"

شادان
9789647259217
۱۳۸۸
۴۴۲ صفحه
۱۹۹۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فریده نجفی (مشیری)
این یادداشت‌ها را برای تو می‌نویسم
این یادداشت‌ها را برای تو می‌نویسم برخی فکر می‌کنند چقدر دنیای من و زن‌هایی چون من کوچک است که با کوچکترین گوشه چشمی دل می‌سپاریم و تمامی غم‌ها فراموش می‌کنیم. اما من فکر می‌کند چقدر دنیای من و زن‌هایی چون من فراخ است و گسترده، که به راحتی می‌گذریم، می‌بخشیم و از بالا نگاه می‌کنیم. مگر من، یا هر زنی چون من از زندگی چه می‌خواهد؟ جز دوست‌داشتن و دوست‌داشته شدن؟ جز عشق ...
هرگز عاشق نشو مسیحا
هرگز عاشق نشو مسیحا من دیگر، بزرگی این دنیا را باور ندارم و فکر می‌کنم که بزرگی، در دستان تقدیر است. نگاه کن! خوب نگاه کن! ببین که چگونه سرانگشتان تقدیر تمامی ما را بازی می‌دهد و مثل طفلی بی‌پناه در هر گوشه‌ای که بخواهد، می‌نشاند. سرنوشت من و تو، امروز چه اندازه گره خورده است به سال‌های دورتر و آن هنگام که نه ...
بر بال باد
بر بال باد
چشم‌های سرگردان
چشم‌های سرگردان
مشاهده تمام رمان های فریده نجفی (مشیری)
مجموعه‌ها