مجموعه داستان خارجی

2 داستان (زندگی از هم گسیخته دوست خطرناک 1 شوهر هرگز نباید با آتش بازی کند) مجموعه داستان

فقط لیزای بیچاره که تولستوی را به اندازه سونیا دوست می‌داشت، تنها و اشک‌ریزان و غمگین در اتاق باقی ماند. دکتر برس پیرمرد هم از اینکه مجبور بود خشم خود را پنهان دارد سخت رنج می‌برد. او همیشه به این فکر بود که تولستوی به سراغ دختر بزرگش خواهد آمد، ولی با این حال با ازدواج آنها موافقت کرد. هفته بعد روز 23 سپتامبر جشن نامزدی بر پا شد و این خود با واقعه‌ای مهیج و غم‌انگیز توام بود. تولستوی که نمی‌خواست هیچ رازی بین او و همسرش پوشیده بماند دفترچه خاطرات خصوصی خود را در اختیار دختر جوان گذاشت و این طور گفت: می‌خواهم مرا آنچنان که هستم، بشناسید.

9789643589776
۱۳۹۰
۶۴ صفحه
۱۰۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
لئو تولستوی
صفحه نویسنده لئو تولستوی
۵۵ رمان لئو نیکلایویچ تولستوی (به روسی: Лев Никола́евич Толсто́й)، نویسنده و فعال سیاسی اجتماعی روس. زادروز وی (۹ سپتامبر ۱۸۲۸ میلادی) در یاسنایا پالیانا[۳] از توابع تولا است . تولستوی در روز (۲۰ نوامبر ۱۹۱۰ میلادی) درگذشت و در زادگاه خویش به خاک سپرده شد. تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان و بزرگ‌ترین شخصیت‌های تاریخ روسیه است. رمان‌های جنگ و صلح و آنا کارنینا جایگاه او را در بالاترین ردهٔ ادبیات داستانی جهان تثبیت کرده‌اند. لئو نیکلایوویچ تولستوی به‌حدی در کشورش مشهور ...
دیگر رمان‌های لئو تولستوی
اعتراف من
اعتراف من
ارباب و بنده
ارباب و بنده نیکیتا نزدیک صبح بیدار شد. سرما، که دوباره نیزه‌اش را در پشتش فرو می‌برد بیدارش کرد. به خواب دیده بود که از آسیاب می‌آید و گاری آرد اربابش را می‌آورد و ضمن عبور از نهر چرخ گاری از پل لغزیده و در آب مانده بود. به خواب دید که به زیر گاری خزیده و آن را بر گرده گرفته بود ...
شیطان
شیطان دو جور زندگی برای من ممکن است. یکی آن که با لیزا شروع کردم، زندگی، خدمت و ادراره ملک و فرزندداری همراه با احترام مردم. اگر این زندگی را می‌پسندم جایی برای ستپانیدا نیست. بایست همان‌طور که گفتم او را از این جا دور کنم یا از میانش بردارم، باید که او نباشد... زندگی دیگر همین است. این که ستپانیدا را ...
آناکارنینا
آناکارنینا
آناکارنینا 2 (2 جلدی) گالینگور
آناکارنینا 2 (2 جلدی) گالینگور الکسی الکساندرویچ با خود گفت: بنابراین، مسائل مربوط به احساسات او و از این قبیل مربوط به وجدان اوست که من حق دخالت در آن را ندارم. وظیفه من به روشنی مشخص است. من رئیس خانواده‌ام و باید او را هدایت کنم و از این لحاظ تا اندازه‌ای مسئوولم، وظیفه دارم خطری را که مشاهده می‌کنم به او نشان دهم، ...
مشاهده تمام رمان های لئو تولستوی
مجموعه‌ها