رمان ایرانی

مردان غریب من

اوخر شهریور بود و نشانه‌ةای پاییز روی درختان خودنمایی می‌کرد. نسیم آرامی می‌وزید که خون به دل نیاز می‌کرد. برای او نسیم پاییزی همیشه بوی دوری و تنهایی می‌داد. هر چه سعی می‌کرد در دقایق آخر چهره‌ای شاد و متبسم داشته باشد، موفق نمی‌شد. امید دست او را گرفته بود و گویی قصد رها کردن آن را نداشت.

9786005219142
۱۳۸۹
۵۷۰ صفحه
۱۴۶۴ مشاهده
۰ نقل قول
نسرین قدیری (کافی)
صفحه نویسنده نسرین قدیری (کافی)
۱۸ رمان نسرین قديرى متولد چهارم خرداد ماه سال 1331 در شهر تهران و فارغ‏التحصيل مهندسى كشاورزى از دانشگاه شيراز است. وى پس از اينكه فرزندانش به حدى رسيدند كه ديگر به او وابسته نبودند و هر كدام روى پاى خود ايستادند، براى رفع تنهايى و ارضاى اين حس درونى، دست به قلم برد. او درباره شروع به كارش مى‏گويد: «خواهرم پس از خواندن رمان خانم حاج سيد جوادى با توجه به زمينه‏اى كه من در نوشتن انشا داشتم و داشتن قدرت ...
دیگر رمان‌های نسرین قدیری (کافی)
مسلول
مسلول
تقدیر بود
تقدیر بود وقتی به خودم آمدم و به بی‌گناهی‌اش پی بردم، خیلی دیر شده بود و تمام محبت و بند‌‌های محبت و عشقی که بین ما بود پاره شده بود.زمانی که به خودم آمدم و به سویش بازگشتم آن‌قدر دلسرد و غم‌زده بود که آغوشش را به رویم باز نکرد و جز لبخندی محزون و نگاهی ملامت‌بار، چیز دیگری از او دریافت ...
نیمی از وجودم
نیمی از وجودم
نسرین
نسرین قبل از آن که ببیند او را محکم ایستاد و گفت: نه! ولی روزی هم که گفت: آری تاوان حرف‌ها و رفتارهای بسیاری را داد. با خود نجوا کرد: او از عشق چه می‌فهمد که بهایی برایش بپردازد؟ و باز آن هنگام که گفت: نه! استوارتر از قبل ایستاد و گره‌ی تقدیرش را در گوشه‌ای دیگر یافت، آن جایی که هیچکس فکرش را ...
مشاهده تمام رمان های نسرین قدیری (کافی)
مجموعه‌ها