رمان خارجی

حیات مجسم

(Margrite duras parle a jerome beaujour)

«حیات مجسم» آغاز و پایان یا مثلا وسط ندارد، البته در شمار کتاب‌های «فاقد علت وجودی» نمی‌دانمش، یادداشت‌های روزانه هم نیست، از روزنامه‌نگاری و از پرداختن به رویدادهای روز به دور است. اسمش را می‌گذاریم کتابی برای خواندن، کتابی که فاصله‌اش با رمان آشکار است ولی سیاق رمان در آن حفظ شده است، در مواردی هم، بی‌آنکه قرابتی با مقالات روزنامه‌ای پیدا کند لحنی شفاهی به خود می‌گیرد. برای چاپش البته تردید داشتم، علت این بود که می‌دیدم آنچه تا به حال و حالا هم در عرصه کتاب معمول بوده و هست نه فراخور مضمون سیال «حیات مجسم» است و نه در خور این رفت و برگشت‌های بین من و خودم، بین شما و من، آن هم در این زمانه‌ای که بین ما مشترک است.

قاسم روبین
نیلوفر
9789644481918
۱۳۸۱
۱۵۲ صفحه
۱۳۲۵ مشاهده
۰ نقل قول
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
درد
درد در برزخ تب، زن را می‌بینم. سه روز به اتفاق خیلی‌های دیگر در صف کوچه‌‌ سوسه انتظار کشیده است. بیست ساله است، با شکمی بر آمده از اندام. برای آدم تیرباران‌شده‌ای آمده بود آنجا، برای شوهرش. ورقه‌ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت‌های شوهر و آمده بود آنجا. هول به جان بود هنوز. بیست و چهار ساعت ...
نوشتن همین و تمام آبان سابانا داوید
نوشتن همین و تمام آبان سابانا داوید
سدی بر اقیانوس آرام
سدی بر اقیانوس آرام
عاشق
عاشق روزی که دیگر عمری از من گذشته بود، در سرسرای مکانی عمومی، مردی به طرفم آمد و بعد از معرفی خودش گفت: مدت‌هاست که می‌شناسمتان، همه می‌گویند که در سال‌های جوانی قشنگ بوده‌‌اید، ولی من آمده‌ام تا به شما بگویم که چهره فعلی‌تان به مراتب قشنگ‌تر از وقتی است که جوان بودید، من این چهره شکسته را بیشتر از چهره ...
نایب کنسول
نایب کنسول «زن گدا» کتاب، جوانه‌زنی است رانده مادر، سالک راهی صعب. یکه و تنها در جغرافیای هجر و همواره در جوار آب و تالاب، در گم‌گشتگی و از دست‌شدگی، می‌رسد به جلگه پرندگان، به کویر هستی‌اش. در پی طعام است، طعمه هم می‌شود، تن هم می‌سپارد، با جانی کاسته. گرسنه است، ماهی خام سق می‌زند، می‌جود، می‌لیسد. با آن حفره زخم ...
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها