نمایش‌نامه

پل‌های سن‌‌ائوآز

پل‌های سِن‌اِئوآز یک نمایشنامه است. زن و شوهر پیری، دخترعمویِ کرولال‌شان را که خدمتکارشان نیز هست، به قتل رسانده، جسد او را تکه تکه کرده و در قطارهای مختلف انداخته‌اند. پس از آن هر دو خانه‌نشین شده و از هنگام قتل جز کنسرو چیزی نخورده‌اند. آنها در تلاش برای فهم دلایل عمل خود با یکدیگر حرف می‌زنند اما به جایی نمی‌رسند. می‌دانند که پلیس به زودی سر خواهد رسید و پی برده‌اند که بررسی مسیر قطارهای مختلف مبدأ جسد را به آسانی معلوم خواهد ساخت. سرانجام به این نتیجه می‌رسند که برای آنها بهترین کار رفتن به کافة پاتوقشان است. در پردة دوم کافه را می‌بینیم و در همانجاست که کارشان یکسره می‌شود.

ثالث
9789643800765
۱۳۸۴
۹۲ صفحه
۵۰۷ مشاهده
۰ نقل قول
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
کامیون (فیلم‌نامه همراه مصاحبه دوراس،میشل پرت)
کامیون (فیلم‌نامه همراه مصاحبه دوراس،میشل پرت) سینما هیچ وقت جایگزین متن نخواهد شد ـ گیرم که در پس سینما همچو قصد و کوششی هم باشد. پیش برنده بی‌چون و چرای تصاویر فقط متن است، نفس سینما هم همین را می‌گوید. در توان سینما نیست که بر متن فائق بیاید، سینما فاقد همچو درایتی است. امکان ندارد که سینما با توانایی نامحدود متن هم‌ارز شود. سینما هراسان ...
آشپزخانه مارگریت (یادداشت‌های روزانه)
آشپزخانه مارگریت (یادداشت‌های روزانه) غذا آماده است. واقعا برای همه مردم. مانند زندگی، او هم آماده است. واقعا برای همه. اما ادبیات این‌گونه نیست.
درد
درد در برزخ تب، زن را می‌بینم. سه روز به اتفاق خیلی‌های دیگر در صف کوچه‌‌ سوسه انتظار کشیده است. بیست ساله است، با شکمی بر آمده از اندام. برای آدم تیرباران‌شده‌ای آمده بود آنجا، برای شوهرش. ورقه‌ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت‌های شوهر و آمده بود آنجا. هول به جان بود هنوز. بیست و چهار ساعت ...
نایب کنسول
نایب کنسول «زن گدا» کتاب، جوانه‌زنی است رانده مادر، سالک راهی صعب. یکه و تنها در جغرافیای هجر و همواره در جوار آب و تالاب، در گم‌گشتگی و از دست‌شدگی، می‌رسد به جلگه پرندگان، به کویر هستی‌اش. در پی طعام است، طعمه هم می‌شود، تن هم می‌سپارد، با جانی کاسته. گرسنه است، ماهی خام سق می‌زند، می‌جود، می‌لیسد. با آن حفره زخم ...
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها