مجموعه داستان خارجی

اخبار عجیب و حکایات غریب

(Shange news from another star and other tales)

تهران
9789645609939
۱۳۸۷
۲۵۶ صفحه
۱۱۷۷ مشاهده
۰ نقل قول
هرمان هسه
صفحه نویسنده هرمان هسه
۳۸ رمان هرمان هسه ادیب، نویسنده و نقاش آلمانی - سوییسی و برندهٔ جایزه نوبل سال ۱۹۴۶ در ادبیات. وی در (۲ ژوئیه ۱۸۷۷ میلادی) در شهر کالو (Calw) واقع در استان بادن-وورتمبرگ زاده شد. پدر هرمان هسه مدیریت مؤسسه انتشارات مبلغین پروتستان را به عهده داشت. مادرش دختر هندشناس معروف، دکتر«هرمان گوندرت» و مدیر اتحادیه ناشران کالو بود. کتاب‌خانه بزرگ پدربزرگ و شغل پدر، اولین باب آشنایی هرمان هسه جوان با ادبیات بود. از طریق پدر و مادرش که مبلغان مذهبی در ...
دیگر رمان‌های هرمان هسه
اعجوبه (زیر چرخ)
اعجوبه (زیر چرخ) هرمان هسه این کتاب را در سال ???? میلادی نوشته و منتشر کرده است. وی در این رمان داستان پسربچه‌ای باهوش را تعریف می‌کند که ذوق و استعدادش توسط مربیان، معلمان و مادر و پدرش، نادیده گرفته می‌شود. این اثر حاوی انتقاداتی نسبت به شیوه‌های تربیتی و تعلیمی در مدارس و خانواده‌ها است و برخی از منتقدان به علت شباهت‌های ...
سفر به سوی صبح
سفر به سوی صبح این داستان را زندگی‌نامه نمادین هسه دانسته‌اند. کتاب در سال 1932 منتشر شده است. یعنی یک سال بعد از آنکه هسه برای بار سوم ازدواج کرد و با همسرش، نینون آوسلندر به مونتانیولا رخت کشید. کتاب شرح سفر معنوی هرمان هسه است به سوی صبح معرفت. چند سال پس از پایان جنگ بزرگ به حلقه سالکان راه صبح می‌پیوندد تا ...
خبرهای عجیب از ستاره‌ای دیگر
خبرهای عجیب از ستاره‌ای دیگر زندگی هرمان هسه خود به عنوان یک داستان موفق قابلیت ارائه دارد: تولد در شهری کوچک، تحصیل در مدرسه الهیات شاگردی در کارخانه، شاگردی در کتابفروشی و آنگاه شروع به کار نویسندگی و مرگ ناگهانی... هسه در سال‌هایی که در کتابفروشی مشغول بود به مطالعة شخصی پرداخت. در میان شعرای آلمان خود بیش از همه مدیون گوته می‌دانست و مدعی بود عصیان ...
سفر به سوی شرق
سفر به سوی شرق «نوالیس» در مواجهه با پرسش «به کجا می روی؟»، پاسخ می دهد به خانه پدری ام. بازگشت به خلوص ابتدایی و بدوی نه فقط خواست نوالیس، که احتمالا امید و خواسته هر فردی است که از آزادی اصیل به دور مانده است. رجوع به خلوص بدوی یکی از پایه های تفکر رمانتیسم سیاسی در مخالفت با جامعه و دولت مدرن ...
سیدارتها
سیدارتها گوش به رود سپردند.آوای بسیارآهنگ رود به نرمی به‌گوش می‌رسید.سیدارتها در آب ‌روان نگریست و پیش چشمش صورت‌هایی نقش‌ بست. صورت پدرش را دید که تنها بود ،در ماتم پسرش پیر شده، و صورت خود را دید که تنها بود، او نیز در بند اشتیاق فرزند دور شده‌اش اسیر. پسرش را دید که او نیز تنها بود و با شوری ...
مشاهده تمام رمان های هرمان هسه
مجموعه‌ها