۲۹ رمان
جلال آل احمد در ۱۱ آذر ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنیا آمد. وی پسر عموی آیتالله طالقانی بود . دوران کودکی و نوجوانی جلال در نوعی رفاه اشرافی روحانیت گذشت. پس از اتمام دوران دبستان، پدر جلال، سید احمد طالقانی، به او اجازهٔ درس خواندن در دبیرستان را نداد؛ اما او که همواره خواهان و جویای حقیقت بود به این سادگی تسلیم خواست پدر نشد.
دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ...
نون والقلم
میرزا که بدجوری گیر کرده بود، دادی سرشان زد که:
ـ اهه! این همه جیرجیر که فایده ندارد. بزرگترتان را بگویید بیاید بنشیند و مثل آدم حرفهایش را بزند.
که همه ساکت شدند و یک زن دراز و باریک از وسطشان درآمد و رفت توی شبستان جلوی میرزا اسدالله نشست و گفت:
ـ شوهر بیغیرت من، همان مشهدی رمضان علاف است که خدا ...
مدیر مدرسه (شاهکار جلال آلاحمد)
از در که وارد شدم، سیگارم دستم بود و زورم آمد سلام کنم. همین طوری دنگم گرفته بود قد باشم. رئیس فرهنگ که اجازه نشستن داد نگاهش لجظهای روی دستم مکث کرد و بعد چیزی را که مینوشت تمام کرد میخواست متوجه من بشود که رونویس حکم را روی میزش گذاشته بودم.حرفی نزدیم رونویس را با کاغذهای ضمیمهاش زیر ...
دید و بازدید
پس از جنجال سر بینه که عنق همه را منکسر کرده بود، کمکم سرور و صمیمیت وارد این محیط دم کرده و خیس خورده میشد. دخترک که هنوز به دنبال لیف و صابونش میگشت، خواست سری هم به حوضچهی کنار در ورودی بزند. ولی هنوز پایش به وسط حمام نرسیده بود که یک مرتبه یکی از نظامهای کف حمام زیر ...
از رنجی که میبریم
ـ همه اونایی که تا دیروز محل سگم بهشون نمیگذاشتیم، امروز برای خودشون آدمی شدند و برامون پشت چشم نازک میکنند. من اگه میدونستم شوفر ماشین این یارو است، اصلاً سوار نمیشدم. وقتی هم که دونستم، به خاطر هم سفری با شما بود که بلیتمو پس ندادم. خیلیها خودشونو رفیق و هم مسلک ما جا میزدند. این سرشونو بخوره، خودشونو ...