رمان نوجوان

هنری زلزله و عشق فوتبال

(Horrid henry the football fiend)

به طرف دروازه‌. گل. هورا!... هنری زلزله اصلا فوتبالش خوب نیست، اما با هزار جور حقه و کلک بالاخره گل می‌زند... صدای سوت داور. بازی تمام شد. برنده کیه؟ هنری؟‌!...

مژگان کلهر
افق
9789643694845
۱۳۸۹
۹۶ صفحه
۱۲۴۶ مشاهده
۰ نقل قول
فرانچسکا سایمون
صفحه نویسنده فرانچسکا سایمون
۱۰ رمان Francesca Simon was born in St Louis, Missouri, grew up in California, and attended both Yale and Oxford Universities, where she specialised in Medieval Studies. How this prepared her to write children’s books she cannot imagine, but it did give her a thorough grounding in alliteration.

She then threw away a lucrative career as a medievalist and worked as a freelance journalist, writing for the Sunday Times, Guardian, Mail on Sunday, Telegraph, and Vogue (US). After her son Joshua ...
دیگر رمان‌های فرانچسکا سایمون
هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا
هنری زلزله و تعطیلات پرماجرا به این می‌گویند تعطیلات واقعی. کشتی رفت پایین و آمد بالا، صورت هنری سبز شد. صورت پیتر سبز شد. هنری گفت: انگار دارم مریض می‌شوم، و هر چه را که خورده بود، روی مامان بالا آورد. بابا گفت: اصلا خودتان را ناراحت نکنید، حتم دارم که این بهترین سفر عیدتان است.
هنری زلزله و خانه اشباح
هنری زلزله و خانه اشباح تا مشق‌هایت راننویسی، از تلویزیون خبری نیست! هنری زلزله دوست شیطان و با مزه‌ بچه‌ها، این بار در اتاق اشباح می‌خوابد و توی یک برنامه‌ تلوزیونی زنده، حسابی گل می‌کارد. اما خب، آدم که همیشه روی شانس نیست، گاهی هم بد می‌آورد... فرانچسکو سایمون امروزه نویسنده‌ بسیار معروفی است که هم داستان‌های طنز کودکانه می‌نویسد و هم نمایشنامه و هم کتاب آشپزی! او ...
هنری زلزله و پرستار لولو خورخوره
هنری زلزله و پرستار لولو خورخوره مثل اینکه باز هم باید دنبال پرستار بگردیم! اصلا پرستاری از بچه‌ها کار خیلی سختی است. وقتی هم کسی حال‌شان را بگیرد و نشان بدهد که کی رئیس است، که بگذارد تمام شب بیدار بمانی و آن قدر شیرینی بخوری که حالت خراب بشود. اما بدبختانه، تا حالا از این جور پرستارها گیر هنری زلزله نیفتاده است!
هنری زلزله و ناهار روز عید
هنری زلزله و ناهار روز عید پس این ناهار کی آماده می‌شود؟ هنری زلزله عاشق این است که تنها برود مهمانی، چه کیفی داشت! جنگ بالش‌ها! بپربپر! یادش به خیر! آن روز که خانه‌ گراهام شکمو آن همه بستنی را تا ته خورد و یادش رفت در فریزر را ببندد! اما تنها اشکالش این است که دیگر هیچ‌کس هنری را به خانه‌اش دعوت نمی‌کند، هیچ‌کس به ...
مشاهده تمام رمان های فرانچسکا سایمون
مجموعه‌ها