بسته به جونم
راهی برات نبوده معین جز این که تو بری... باید مهلتی به خودتون بدی که جفتتون فرصت فراموشی داشته باشین! تو برو و حتی فکر نکن که راه دیگهای هم داشته باشی. همیشه از جهنم خدا حذر میکرد و حالا در میان زمهریرش داشت دست و پا میزد و راهی به جایی نداشت! در عنفوان سی و یک سالگی دلش ...
قله قاف 1 (2 جلدی)
بزار 2 تا راز مگو رو برات فاش کنم که خیلی از زنا دیر بهش میرسن! اول اینکه، مردی رو برای زندگیت انتخاب کن که اگه عاشقشم نیستی لااقل بتونی یه روزی عاشقش بشی! دوم اینکه اگر تو هم عاشقش نیستی لااقل او عاشقت باشه. مانا مردا به راحتی عاشق نمیشن اما اگه شدن تا پای جون پاش میایستن...
زرپران 2 (2 جلدی)
مهندس جانان نیک پور، دختر غیور ایلیاتی، مدیریت پروژهی سنگینی را بر عهده دارد تا بتواند، با کسب درآمد بالا، از راز خانوادگیاش، بهخوبی حمایت کند! در این راه، با وندور شرکت زیمنس (نماینده زیمنس) مهندس موسوی، دیداری دارند، کسی که جانان بایستی در این پروژه با او کار کند و رضایت خاطر موسوی برای شرکت «دوار نیرو» و مدیر ...
لبخند خورشید
آذر خندید. مهتاب که دل پری داشت، خودش را انداخت روی مبل، سیبی برداشت، گازی به آن زد و با دهان پر ادامه داد: ـ به من میگه باید وکیل مجلس بشم، یکی نیست به خودش بگه، مرد حسابی تو چی میگی دیگه! به نظر من دستش میرسید، نسل هر چی زنه از رو زمین برمیداشت. تقریبا یه کاری در ...
یکی نبود 1 (2 جلدی)
ای روزگار، یادش بخیر! اون وقتا بازیهامون مثه امروزیا نبود، مشغولیت زمون بچگی ماهارو دیگه بچههای این دوره زمونه بلد نیستن. یادمه اون روزا دخترا تو خونه بازی میکردن، همین خالهبازی و کش بازی و یه پی دو پی...
پسرا گرگم به هوا و تیلهبازی و شاه دزد وزیر. شبای بلند زمستونی بزرگا جمع میشدن زیر کرسی، بچهها کنج پستویی ...