در پس نقاب
یوسف کسی نبود که یک شبه یا یک ساعته عاشق شده باشد. یوسف تمام خاطراتی را که اینجا نوشته شده است، تک به تک در خاطر دارد. پس چه فرقی برایش میکرد که این چیزها را بخوانم یا نه؟ مگر ممکن بود که خاطراتش را با ریحانه به راحتی از یاد ببرد. یوسف حتی پونه را هم به یاد داشت، ...
یکی نبود 2 (2 جلدی)
همه وجودش بیدریغ کسی را میطلبید تا برای همه عمر، رنجیدگیهای جان خستهاش را در کنار او به فراموشی بسپارد. کسی که به وقتش بتواند برای او نقش مادر، همسر، دوست، همدم، و هزار نقش رنگارنگ دیگر را بازی کند. کسی که جسم و روحش را به همان آرامشی بکشاند که خدا برای هر جفتی نوید داده بود... کسی که ...
شاه ماهی
ماهنوش بغض کرد. هر چیزی را که در مورد کامران تجربه کرده بود، جز این حالت در هم شکستهی او را حالا میفهمید که به هیچ وجه تحمل دیدن چنین چیزی را ندارد. دلش داشت از غصه آب میشد. سرش از ناراحتی خم شد، دوباره یکی دو قطره اشک که به سختی جلوی فرو ریختنشان را میگرفت، از لای مژههایش ...
پرنده بهشتی
آن شب گذشت و شبهای بعد و شبهای بعدش، اما دریغ و افسوس که با گذشت همه آن شبها، هرگز فراموشی به سراغم نیامد و من ناخواسته فقط و فقط به او فکر میکردم، بیآنکه او را ببینم حضورش را در کنارم احساس میکردم.
حتی گاهی مثل آدمهای گرفتار مالیخولیا با هم حرف میزدیم به ندرت میخندیم، بیشتر بحث میکردیم و ...