و بار دیگر، تکراری دیگر از مهر مادری با نگاهی متفاوت، روایت بانویی که به حرمت عشق، از خود و عشق، چشم پوشید و همه ایمانش به عشق را در ترانه دلنشین مادری جستجو کرد. بانویی مقیم پس کوچههای سرد دلتنگی که قادر است با هر نگاهش چشمی را شبنمی سازد. شاید او در خود تو پنهان باشد، شاید بتوانی او را در اعماق وجودت پیدا کنی. اگر خوب گوش بسپاری، صدای هق هق گریهاش را خواهی شنید. بانویی تنها، بانویی غریب، بانویی از جنس باران!