چهار روز بعد در بون آونتورا مرد سیاه پوستی در پستوی تالار رستورانی حلق آویز شد. این مرد ویل بود. در آن وضع واقعا زیبا نبود. بعضیها مدعی بودند که او به دست خود به این کار دست نزده است. برخی دیگر یادآور میشدند که از چند روز پیش در ترس و و حشت میزیست. در پاناما همه از یکدیگر میپرسیدند که فرد چه شده و چرا پیدایش نیست. ولی باوفاترین همراهانش، یعنی هانری و تاتاو میگفتند که اطلاعی دربارهی او ندارند و سرانجام هریک به راهی رفتند...