رمان خارجی

امضای مرموز

(Signature mystery)

ساعت پنج و سه دقیقه کم بود. روی نقشه‌ی بزرگ پاریس که سراسر دیوار اتاق را پوشانده بود دایره‌ی کوچکی روشن شد. کارمندی ساندویچی را که می‌خورد کناری گذاشت و فیش تلفن را در یکی از هزار سوراخ تابلوی برابرش فرو کرد. الو! بخش چهاردهم؟ ماشین شما؟... حرکت کرد یا نه؟... کارآگاه مگره که میل داشت ظاهرا به اتفاقات بی اعتنا باشد در آفتاب ایستاده عرق پیشانی‌اش را پاک می‌کرد. کارمند مزبور چند کلمه‌ی بریده بریده زیر لب گفت و فیش تلفن را کشید و ساندویچ‌اش را برداشت و روی به کارآگاه پلیس قضایی کرده گفت: چیزی نبوده، مرد مستی را گرفته‌اند!

نگاه
9789643516475
۱۳۹۰
۱۹۲ صفحه
۹۸۵ مشاهده
۰ نقل قول
ژرژ سیمنون
صفحه نویسنده ژرژ سیمنون
۴۹ رمان ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ (Liége)بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود. ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ...
دیگر رمان‌های ژرژ سیمنون
مگره و جسد بی‌سر
مگره و جسد بی‌سر امر کالاس مرده بود و مسلما دست به خودکوشی نزده بود. بنابراین کسی ضربه منجر به مرگ را بر او وارد کرده و سپس جسدش را قطعه قطعه کرد بود. مگره احتمالا تمام عمر از قاضی کاملیو کینه به دل خواهد گرفت...
مسافر کشتی پولارلیس
مسافر کشتی پولارلیس «طالع شوم، همانند مرضی، کشتی‌ها را در هر دریایی تهدید می کند؛ مرضی که ریشه‌اش را در آن قلمرو بزرگ ناشناخته که قضا و قدر نام دارد باید جستجو کرد.» پولارلیس، کشتی باری - مسافری که به طور معمول میان هامبورگ و سواحل نروژ رفت و آمد می‌کند، این بار سفری متفاوت در پیش دارد. سفری با غافلگیری‌های متعدد و پی‌درپی، ...
مسافری که با ستاره شمال آمد
مسافری که با ستاره شمال آمد مگره به صدای بلند 2 تلگراف را برای بازپرس کوملیو، که بی‌حوصله به نظر می‌رسید، خواند. اولی جواب خانم مارتیمر بود به تلگرافی که در آن خبر قتل شوهرش را به اطلاعش رسانده بودند، و دومی...
مگره و شبح
مگره و شبح سربازرس مگره پس از بیست ساعت بازجویی بی‌وقفه از چند سارق جوان به خانه بازگشت. هنوز گذشت زمان و فرارسیدن روز را احساس نکرده بود که با صدای زنگ در بیدار شد. لاپوانت که پس از کشیک شبانه هنوز صورتش را اصلاح نکرده بود، خبر ناگوار را داد: بازرس لنیون (ملقب به «بازرس بدعنق»)، از بخش هجدهم پاریس، به ضرب ...
مگره در زادگاه
مگره در زادگاه بدینوسیله به اطلاع می‌رساند در کلیسای سن فیاکر در مراسم اولین عشاء ربانی در روز تقدیس تمام ارواح، جنایتی اتفاق خواهد افتاد... در اداره پلیس مولن به این یادداشت خندیدند. در اداره پاریس آنرا ندیده گرفتند. ولی مگره به آن توجه کرد. سن فیاکر زادگاه او بود. مکره به کنتس دو سن فیاکر، پیرزن مالیخولیایی خیره شده بود. ولی چشمان ...
مشاهده تمام رمان های ژرژ سیمنون
مجموعه‌ها