رمان خارجی

پائولو کوئیلو در کتاب «زیارت» سفر خود را در جاده سانتیاگو در اسپانیا که از قرون وسطی راه زیارتی بوده و شهرتی افسانه‌ای پیدا کرده، شرح می‌دهد. او در این سفر اکتشافی ربع آخر قرن بیستم، با انواع و اقسام راهنماهای اسرارآمیز و دشمنان شیطان صفت مواجه می‌شود و یاد می‌‌گیرد که از طریق سادگی در زندگی، ذات حقیقت را دریابد.

9789648155204
۱۳۸۸
۲۹۴ صفحه
۵۸۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
خاطرات 1 مغ
خاطرات 1 مغ به سفر می‌رویم و در جاده‌ای قدم می‌نهیم که پیشتر زائران بسیاری آن را درنوردیده‌اند و سفری است مقدس برای هر زائری و پائولوکوئیلو جاده یعقوبی را در پی یافتن شمشیرش می‌پیماید و در کنار راهنمایی که می‌کوشد او را هدایت کند درس‌هایی از زندگی می‌گیرد که به تنهایی قادر به درکشان نیست، و به راستی که زندگی سراسر تجربه ...
پدران فرزندان نوه‌ها
پدران فرزندان نوه‌ها پدر روزنامه می‌خواند، اما پسرک مدام مزاحمش می‌شد. حوصله‌ی پدر سر رفت و صفحه‌ای از روزنامه را که نقشه‌ی جهان را نمایش می‌داد، جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد. بیا کاری برایت دارم. یک نقشه‌ی دنیا به تو می‌دهم، ببینم می‌توانی آن را دقیقا همان‌طور که هست بچینی؟ و دوباره به سراغ روزنامه‌اش رفت، می‌دانست پسرش تمام ...
مبارز راه روشنایی
مبارز راه روشنایی
جاسوس
جاسوس وقتی ماتا هری به پاریس آمد حتی یک پنی هم نداشت. ظرف مدت چند ماه او معروف‌ترین زن شهر بود. به عنوان یک رقاص تماشاگران را مجذوب می‌کرد و به عنوان یک زن، بزرگ‌ترین و قدرتمندترین مردان شهر را جادو می‌کرد. ولی به خاطر توهماتی که در دوران جنگ بر ملت‌ها غالب می‌شود،‌ نحوه زندگی ماتا هری او را تبدیل ...
11 دقیقه
11 دقیقه ... و ناگهان... زن گناهکار شهر، حاضر شد... زنی که می‌دانست مسیح در خانه مرد فریسی در حال غذا خوردن است... بطری مرمرین محتوی معجون را برداشت. پشت سر او ایستاد. کنار پاهایش نشست... پاهایش را با اشک چشمانش شستشو داد... پاهایش را با موی سرش خشک کرد... پاهایش را بوسید... پاهایش را با معجون تقدیس کرد... مرد فریسی که او را ...
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها