رمان خارجی

جاناتان مرغ دریایی

(Janathan livingston seagull)

کاروان
9789641750338
۱۳۸۷
۱۱۲ صفحه
۲۰۷۵ مشاهده
۶ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ریچارد باخ
صفحه نویسنده ریچارد باخ
۲۲ رمان باخ در سال ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی به دنیا آمد. او فرزند رولند روبرت و روت هلن شاو باخ و همچنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد که در حال حاضر به عنوان لانگ بیچ، دانشگاه ایالت کالیفرنیا شناخته می‌شود. او از ازدواج با همسر اولش صاحب ۶ فرزند شد و چون اعتقادی به ازدواج نداشت از آن‌ها جدا شد و رهایشان کرد. یکی از ...
دیگر رمان‌های ریچارد باخ
هیپنوتیزم ماریا
هیپنوتیزم ماریا این کلمه جیمی را میخکوب کرد. مانند این بود که ناگهان بی‌سیم هواپیما خاموش و دوباره روشن شود و حجم زیادی اطلاعات وارد ذهن شود. شاید افکارش به موضوعی چسبیده که توضیحی برایش وجود ندارد. جیمی با خود فکر کرد چطور درست زمانی که قضیه هیپنوتیزم ماریا اکوآ را در ذهنم مرور می‌کردم این آدم عجیب باید از راه برسد و ...
جاناتان مرغ دریایی (پرواز تا رهایی)
جاناتان مرغ دریایی (پرواز تا رهایی) جاناتان مرغ دریایی کتابی است سرشار از امید، پراز و رهاییی، داستان چگونه‌ پریدن و چگونه دل‌کندن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که می‌شود از آن اوج گرفتن را آموخت. این‌که هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. 140 مایل در ساعت، 160 مایل در ساعت، 214 مایل در ساعت، عصری جدید و طلایی در پرواز، اما ...
جاناتان مرغ دریایی
جاناتان مرغ دریایی صبح بود. خورشید پهنه دریا را درخشان کرده بود و یک مایل دورتر قایقی هم‌نشین آب شده بود و برای پرندگان آن اطراف، این یعنی صبحانه. هزاران مرغ دریایی که برای تکه‌ای غذا این‌ور و آن‌ور می‌پریدند و با هم درگیر می‌شدند، قشقرقی راه انداخته بودند که نوید روز پر جنب‌وجوش دیگری را می‌داد. اما کمی آن طرف‌تر، دور از ...
جاناتان مرغ دریایی (همراه با کتاب گویا)
جاناتان مرغ دریایی (همراه با کتاب گویا) گوینده: زهره زاهدی صبح شده بود و آفتابی تازه برآمده، بر سطح شیارهای موج گونه دریای آرام گرد طلا می‌پاشید. نزدیک 2 کیلومتر دورتر از ساحل، یک قایق ماهیگیری طعمه‌ها را در آب انداخت و عبارت «بچه‌ها، صبحانه!» در هوا برقی زد و چیزی نگذشت که هزاران مرغ دریایی از راه رسیدند تا برای تکه‌های غذا بجنگند و بگریزند. روز پر ...
پلی به سوی جاودانگی
پلی به سوی جاودانگی اگر انتخاب با من بود، ترجیح می‌دادم از دستش ندهم. نه عصبانی بودم و نه مایوس و ناامید. گویی با سر وارد یک موقعیت کمدی شده بودم، گویی با چرخش سریع صندلی‌ام به جای دیوارهای دفتر استان، با دوربین‌های تلویزیونی و تماشاگران داخل استودیو روبرو می‌شدم.
مشاهده تمام رمان های ریچارد باخ
مجموعه‌ها