رمان خارجی

جاناتان مرغ دریایی

(Jonathan livingston seagull)

صبح بود. خورشید پهنه دریا را درخشان کرده بود و یک مایل دورتر قایقی هم‌نشین آب شده بود و برای پرندگان آن اطراف، این یعنی صبحانه. هزاران مرغ دریایی که برای تکه‌ای غذا این‌ور و آن‌ور می‌پریدند و با هم درگیر می‌شدند، قشقرقی راه انداخته بودند که نوید روز پر جنب‌وجوش دیگری را می‌داد. اما کمی آن طرف‌تر، دور از هیاهو و درگیری و قایق و ساحل، جاناتان مرغ دریایی مشغول تمرین بود...

شمشاد
9786008392095
۱۳۹۵
۶۴ صفحه
۴۷۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ریچارد باخ
صفحه نویسنده ریچارد باخ
۲۲ رمان باخ در سال ۱۹۳۶ در اوک پارک ایلینوی به دنیا آمد. او فرزند رولند روبرت و روت هلن شاو باخ و همچنین از نوادگان یوهان سباستین باخ، آهنگساز بزرگ و مشهور آلمانی بود. او در سال ۱۹۵۵ وارد کالج لانگ بیچ استیت شد که در حال حاضر به عنوان لانگ بیچ، دانشگاه ایالت کالیفرنیا شناخته می‌شود. او از ازدواج با همسر اولش صاحب ۶ فرزند شد و چون اعتقادی به ازدواج نداشت از آن‌ها جدا شد و رهایشان کرد. یکی از ...
دیگر رمان‌های ریچارد باخ
جاناتان مرغ دریایی (با جعبه)
جاناتان مرغ دریایی (با جعبه) چرا دشوارترین کار در جهان این است که پرنده‌ای را متقاعد کنی‌‌، ‌آزاد است‌‌؟ در این کتاب با روایت داستانی بسیار پندآموز از زندگی یک مرغ دریایی به خواننده این نکته را متذکر می‌شود که برای رسیدن به هدف تنها کوشش است که می‌تواند به شما کمک کند. کلمات کلیدی: ادبیات و داستان، ادبی، ریچارد باخ، زهره زاهدی
پلی به سوی جاودانگی
پلی به سوی جاودانگی اگر انتخاب با من بود، ترجیح می‌دادم از دستش ندهم. نه عصبانی بودم و نه مایوس و ناامید. گویی با سر وارد یک موقعیت کمدی شده بودم، گویی با چرخش سریع صندلی‌ام به جای دیوارهای دفتر استان، با دوربین‌های تلویزیونی و تماشاگران داخل استودیو روبرو می‌شدم.
هیپنوتیزم ماریا
هیپنوتیزم ماریا این کلمه جیمی را میخکوب کرد. مانند این بود که ناگهان بی‌سیم هواپیما خاموش و دوباره روشن شود و حجم زیادی اطلاعات وارد ذهن شود. شاید افکارش به موضوعی چسبیده که توضیحی برایش وجود ندارد. جیمی با خود فکر کرد چطور درست زمانی که قضیه هیپنوتیزم ماریا اکوآ را در ذهنم مرور می‌کردم این آدم عجیب باید از راه برسد و ...
جاناتان مرغ دریایی (همراه با کتاب گویا)
جاناتان مرغ دریایی (همراه با کتاب گویا) گوینده: زهره زاهدی صبح شده بود و آفتابی تازه برآمده، بر سطح شیارهای موج گونه دریای آرام گرد طلا می‌پاشید. نزدیک 2 کیلومتر دورتر از ساحل، یک قایق ماهیگیری طعمه‌ها را در آب انداخت و عبارت «بچه‌ها، صبحانه!» در هوا برقی زد و چیزی نگذشت که هزاران مرغ دریایی از راه رسیدند تا برای تکه‌های غذا بجنگند و بگریزند. روز پر ...
مشاهده تمام رمان های ریچارد باخ
مجموعه‌ها