۵ رمان
او با مدرک لیسانس علوم سیاسی از دانشگاه تهران، برای تحصیل در رشتهٔ فلسفه و سینما در دانشگاه سوربن به فرانسه رفت. وی پیشهٔ ادبی خود را از دههٔ ۱۳۴۰ و با چاپ داستانهای خود در مشهد آغاز کرد. وی که از بیماری سرطان رنج میبرد بعد از دو بار اقدام ناموفق به خودکشی، سرانجام در ۲۱ اردیبهشت سال ۱۳۷۵ در روستای جواهرده رامسر، خود را از درختی حلقآویز کرد.
خانه ادریسیها
غزاله در داستانهای کوتاه و بلندش معمار الگوهای درونی و بیرونی آن فضایی است که نهایت، نگر به ناکجا دارد و آنچه از ذهن متخیل و باور نگاههایش، به دور و بر خویش، و جهان ناشناخته است، بیرون از متن ‹‹من›› و ‹‹ما›› و جامعه انسانی نیست، که در وجه قومی، او نقاشی چیرهدست مینماید، روایت میکند. چون مادربزرگی که ...
2 منظره (و داستانهای دیگر)
از اتوبوس 119 که پیاده شوید، برابرتان میدانیست. راره را با قطار زیرزمینی هم میشد آمد اما اتوبوس آبیرنگ است و میشود از پشت آن درخت و باران قبر امپراتور را دید. در میدان باد میآید، در میدانهای پاییزی همه باد میآید و از دو حال خارج نیست. یا باد و ذرههای باران را میپذیرید، یا گوشتان میگذارد صداهایی ممتد ...
ملک آسیاب
رو به باغ رفت، پا به علفزار گذاشت، آوای سیرسیرکها او را احاطه کرد. زیر شاخههای توت بر تخته سنگی نشست و ساقهی خشک گندمی را از زمین برداشت بین دو انگشت چرخاند، فکر کرد؛ چه زندگی ملالآوری، بلاهت محض، دور باطل. آسیاب دوباره به آنها برگشته بود بیفایده، هیچچیز عوض نمیشد، زندگی او شبیه تعطیلاتی پایانناپذیر ادامه مییافت...
شبهای تهران
در شبهای تهران آخرین اثر غزاله علیزاده:
«خشونتی است که پشت غالبی انسانی پناه گرفته است، ریشهها همه یکی است، شهوت حاکمیت، ظلم و فقر و جهل، استثمار انسان از انسان را جز در ساحت آزادی نمیرود از بین برد، انسان را در طول تاریخ حیوانی است حکومتگر، از خانه و قبیله گرفته، تا شهر و کشور قلمرویی به وسعت جهان، ...