۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
1 قصه معمولی و قدیمی در باب جنایت
محمود، آرام تکیه از قاب در برمیدارد. چشم باز میکند. مبهوت و ناباورانه به سوی جسد میآید. زانو میزند و مینشیند کنار منش. دست پسر مرده را در دست میگیرد و به صورت او نگاه میکند.
چه کسانی انتخاب میشوند (سفرهای هامی و کامی 4)
شبیه هیچ سفر دیگری نیست؛ دو سال سفر کردن و مدرسه نرفتن خیلی خیلی هیجان انگیز است و البته کمی هم نگران کننده؛ بعدش چه اتفاقی میافتد؟ دوباره به مدرسه راهمان میدهند؟ عازم این سفر شدن، تصمیم سختی است، اما هامی و کامی و خانوادههایشان این ریسک را پذیرفتهاند. آیا در میان راه پشیمان میشوند و به مدرسه برمیگردند؟
بر جادههای آبی سرخ 5 (3 جلدی)
باران آفتاب و قصه کاشی
شاید هزار و پانصد سال پیش، شاید دو هزار سال پیش، و شاید خیلی پیشتر، در نزدیکی شهر کاشان، در دهکدهیی به نام راوند، مرد نقاشی زندگی میکرد که نامش گرگین بود.