رمان خارجی

جانورها

(Beasts)

دختران دانشجو محو کلام آقای هارو، استاد ادبیات می شوند. چیزی نمی‌گذرد که آتش‌سوزی‌هایی مرموز در دانشکده و نزدیک اتاق درس آقای هارو اتفاق می‌افتد که دانشجویان را به یکدیگر ظنین می‌کند. در این میان جیلیان که مثل دیگر دختران، شیفته هارو است وارد زندگی خصوصی او و همسرش می‌شود و در دفترچه خاطراتش به اسراری تکان‌دهنده پی می‌برد. دنبال زنی می‌رفتم در سراشیبی پر درخت، به طرف دهکده کاتامونت ماساچوست. سال سوم دانشکده کاتامونت بودم. او متکبرانه خودش را دورکاس معرفی می‌کرد. متوجه من نبود. او همسر مردی بود که فکر می‌کرد من عاشقش هستم...

افق
9789643695576
۱۳۸۸
۱۷۶ صفحه
۹۵۴ مشاهده
۰ نقل قول
جویس کرول اوتس
صفحه نویسنده جویس کرول اوتس
۱۶ رمان Joyce Carol Oates is a recipient of the National Book Award and the PEN/Malamud Award for Excellence in Short Fiction. She is also the recipient of the 2005 Prix Femina for The Falls. She is the Roger S. Berlind Distinguished Professor of the Humanities at Princeton University, and she has been a member of the American Academy of Arts and Letters since 1978. Pseudonyms ... Rosamond Smith and Lauren Kelly.

دیگر رمان‌های جویس کرول اوتس
خوب شد شناختمت و داستان‌های دیگر
خوب شد شناختمت و داستان‌های دیگر هرچند که می‌دانست، یا باید می‌دانست که ساعات طولانی تنهایی نه تنها به تمرکز او کمکی نخواهد کرد، بلکه تنها او را برای دقایقی طولانی و بی‌پایان سر جای خود می‌نشاند تا با حالتی مسحور و شیفته به درختان بیرون پنجره اتاق مطالعه‌اش خیره بماند... و همین‌طور که تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد، انعکاس شبح‌گونه خود او در قاب ...
عشق تابستانی
عشق تابستانی کاتیا اسپیواک دختری نوجوان با مارکس کیدر نویسنده و تصویرگر کتاب که از او بسیار مسن‌تر است آشنا می‌شود. وضعیت کیدر با زندگی کسالت‌بار و کارگری او تفاوت بسیار دارد، یا می‌توان گفت هیجان‌انگیزتر است. اما خانه مجلل و سرشار از موسیقی زنده و هدایای گران قیمت او، همگی باطنی شوم را پنهان می‌کنند. همه‌چیز رفته رفته و به شکلی ...
وقتشه با من زندگی کنی
وقتشه با من زندگی کنی
جایزه بگیر
جایزه بگیر نمی‌دانم روح وجود دارد یا نه. به درون خودم نگاه می‌کنم، مثل نگاه کردن به درون چاهی قدیمی که هر لحظه امکان ریزش دارد. ممکن است تعادلت را از دست بدهی و بیفتی و هیچ آبی هم در چاه وجود نداشته باشد که نجاتت دهد. آهای؟ آهای؟ کسی اونجاست؟
وقتی دختر کوچکی بودم و مادرم مرا نمی‌خواست
وقتی دختر کوچکی بودم و مادرم مرا نمی‌خواست حالا همه‌شون مرده‌ن. همه‌شونو دوست داشتم، ولی... من تنها کسی‌ام که باقی مونده‌م. گاهی اوقات فکر می‌کنم: روح آدم عینا کبریتیه که آتیش گرفته! یه مدت شعله می‌کشه و بعدش... و بعدش دیگه همین. حالا دیگه خیلی گذشته، ولی من هنوز یادمه یه گوشه قایم شده بودم که گریه کنم. موقعی که دختر کوچیکی بودم و مادرم منو نمی‌خواست.
مشاهده تمام رمان های جویس کرول اوتس
مجموعه‌ها