رمان ایرانی

اسماعیل

بعضی‌ها می‌گفتند، علی خال‌دار نان خالش را می‌خورد، وگرنه خودش دست و پا چلفتی است، برخی هم نظر خلاف آن را داشتند، می‌گفتند، چون علی خال‌دار خوش‌خلق و حرف نگه‌دار است، کارش گرفته. گروه سومی‌ها عقیده داشتند خال علی آقا وقتی خوشگل‌تر می‌شود که بخندد. از قضا، لب‌های قلوه‌ای و قشنگ علی خال‌دار، اغلب خندان بود و خالش، بیشتر توی چشم می‌زد. در هر حال شهرت علی خال‌دار توی محله قنبرآباد پیچیده بود.

سوره مهر
9789641155522
۱۳۸۶
۳۰۴ صفحه
۳۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های امیرحسین فردی
اسماعیل
اسماعیل بعضی‌ها می‌گفتند، علی خال‌دار نان خالش را می‌خورد، وگرنه خودش دست و پا چلفتی است، برخی هم نظر خلاف آن را داشتند، می‌گفتند، چون علی خال‌دار خوش‌خلق و حرف نگه‌دار است، کارش گرفته. گروه سومی‌ها عقیده داشتند خال علی آقا وقتی خوشگل‌تر می‌شود که بخندد. از قضا، لب‌های قلوه‌ای و قشنگ علی خال‌دار، اغلب خندان بود و خالش، بیشتر توی ...
گرگ‌سالی
گرگ‌سالی به نظرش رسید چارپایی آنجا باشد. خم شد و دستش را روی زمین کشید. پاره‌سنگی را پیدا کرد، آن را برداشت و به سمتی که حس می‌کرد صدا از آن سو می‌آید، پرتاب کرد. سنگ به جسم نرمی خورد. به دنبال آن صدای ناهنجاری مثل ناله شنید. چیزی تکان خورد. جسم بزرگی به قواره یک گوساله، به حرکت درآمد. رنگش ...
مشاهده تمام رمان های امیرحسین فردی
مجموعه‌ها