رمان نوجوان

جیمز و هلوی غول پیکر

(James and the giant peach)

چه فرقی می‌کند که کوسه‌ها تو را بخورند یا مرغ‌های دریایی؟ یک روز کرگدنی از باغ‌وحش فرار می‌کند و توی خیابان، پدر و مادر جیمز را درسته قورت می‌دهد. جیمز بیچاره هم مجبور می‌شود از آن به بعد با عمه‌های بدجنس و بددهنش زندگی کند. اما روزی پیرمرد مرموزی پاکتی پر از زبان‌های تمساح به جیمز می‌دهد تا بخورد که یک دفعه پاکت از دست جیمز می‌افتد و زبان‌ها پای درخت هلو، توی خاک فرو می‌روند. بعد اتفاق‌های عجیبی می‌افتند که زندگی جیمز را از این رو به آن رو می‌کنند.

افق
9789641167198
۱۳۸۹
۲۴۸ صفحه
۲۳۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
رولد دال ۳۰ رمان رولد دال، داستان‌نویس و فیلم‌نامه‌نویس اهل ویلز بریتانیا و از مشهورترین نویسنده‌های انگلیسی، که والدینش نروژی‌الاصل بودند و اوج شکوفایی او به عنوان نویسنده برای کودکان و بزرگسالان در دهه ۱۹۴۰ بود. مهم‌ترین آثار او چارلی و کارخانه شکلات سازی، جیمز و هلوی غول پیکر، ماتیلدا و داستان‌های چشم‌نداشتنی است. بیشتر آثار او به فیلم در آمده‌است.
دیگر رمان‌های رولد دال
داروی معجزه‌گر
داروی معجزه‌گر مادربزرگ گفت: "هروقت یک حلزون زنده روی برگ کاهو می‌بینم فورا می‌خورمش تا فرار نکند. نمی‌دانی چه‌قدر لذیذ است!" مادربزرگ پیر و نق‌نقو و غرغروی جرج در خوردن هم عادت‌های عجیب و غریبی دارد. جرج که دیگر تحمل این عادت‌ها را ندارد تصمیم می‌گیرد برای همیشه اخلاق ناپسند او را اصلاح کند. داروی مخصوصی می‌سازد که در بدی، دست‌ کمی از ...
کروکدیل غول‌آسا
کروکدیل غول‌آسا رولد دال در داستان‌هایی که برای کودکان نوشته است نوعی شوخ‌طبعی پنهان و واقع بینانه به کار برده و امید به زندگی و تلاش و نشاط در آثار او موج می‌زند. او دست خوب و مهربان بچه‌هاست و کودکان بسیاری با داستان‌های او زندگی می‌کنند و به دنیا لبخند می‌زنند.
کله‌پوک‌ها
کله‌پوک‌ها رولد دال در داستان‌هایی که برای کودکان نوشته استنوعی شوخ‌طبعی پنهان و واقع‌بینانه به کار برده و امید به زندگی و تلاش و نشاط در آثار او موج می‌زند او دوست خوب و مهربان بچه‌هاست و کودکان بسیاری با داستان‌های او زندگی می‌کنند و به دنیا لبخند می‌زنند.
غول بزرگ مهربان
غول بزرگ مهربان فقط فکرش را بکنید که ناگهان متوجه شوید ممکن است به زودی شما را به عنوان صبحانه بخورند. مثل یک برش بیکن توی ماهی‌تابه‌ای بیندازند که توی آن روغن جلزولز می‌کند. وقتی نیمه‌های شب غولی که قدم‌هایش به بلندی زمین تنیس بودند، سوفی را از رختخواب ربود او درست داشت به همین چیزها فکر می‌کرد. از بخت خوش سوفی، غول ...
بد جنس‌ها
بد جنس‌ها آقای بدجنس کلاً بدجنس به دنیا آمده بود و در سن شصت سالگی حتی از روز اول هم بدجنس‌تر بود. موهای صورت او مثل برس سیخ سیخی بود. برای همین هیچ وقت گرسنه نمی‌شد! اگر گفتید چرا؟ ... اما خانم بدجنس اصلاً زشت به دنیا نیامده بود. وقتی جوان بود، صورت زیبایی داشت، ولی سال به سال با بالا رفتن ...
مشاهده تمام رمان های رولد دال
مجموعه‌ها