اسم من میناست
این رمان شرح وقایع روزانه زندگی دختر نه سالهای است که پدرش را در دوران کودکی از دست داده و همراه مادرش زندگی میکند. این کتاب که به شکل دفتر خاطرات نوشته شده مانند تک گویی درونی افکار، احساسات، رویاها و ترسهای اوست و شرح مشاهدات و سوالات مینا درباره شگفتیها و عجایب دنیای اطرافش با زبانی ساده و در ...
بندبازان
در اتاقم مینوشیدم و هالی کنارم بود. موسیقی گوش میدادیم و او ترانهها را زمزمه میکرد و در رویای آزادی خود بودیم، دست همدیگر را میگرفتیم. همدیگر را کشف میکردیم و نمیدانستیم آیا میتوان اسم آن را عشق گذاشت یا نه.
میخواندیم، میخوردیم و بیشتر و بیشتر و عمیقتر همدیگر را میشناختیم، به دنبال آن سرزمین دور و ناشناختهای بودیم که ...
وحشی
آن روز حس میکردم خودم درست درون داستان وحشی هستم، همانطور که وحشی درست درون من زندگی میکرد. اصلا حواسم به درس نبود. وانمود میکردم به درس گوش میدهم، وانمود میکردم دارم کارم را انجام میدهم اما به محض اینکه چشمم را میبستم، سر از جنگل درمیآوردم و او هم با من بود. انتهای غار او، کنار آتش بودم. از ...
گل
غریبهای در شهر است؛ استفان رز.
پوستش سفید سفید و چشمهایش به یادماندنی است و بوی زنندهای دارد. پدر و مادر ندارد. رفیقی ندارد. آمده است تا با مری دیوانه زندگی کند.
دربارهاش حرفهای و شایعههای فراوانی برسر زبانهاست.
اما یک چیز حتما درست است؛ در موجودات زشتی که او با گل درست میکند، جادویی وجود دارد.
آیا دیوی و گئوردی باید از ...
قصه انجلینو براون
برای برت و بتی براون یک پری کوچک آمده است. عجیب نیست؟
اما همه از آمدن او خوشحال نیستند.
مواظب پشت سرت باش،برت!
مواظب پشت سرت باش، بتی!
شیطان در راه است.
بت براون هنگام راندن اتوبوسش میفهمد یک پری توی جیب روی سینهاش است.
به نظر دوستان برت و بتی، او قشنگ است.
به نظر بچههای مدرسه یعنی نانسی، جک و آلیس هم همینطور.
اما خانم مول، ...