رمان نوجوان

چشم بهشتی

(Heaven eyes)

داستانی جذاب از فرار پر ماجرای سه کودک از مرکز نگهداری کودکان بی سرپرست است. بچه‌ها می‌گریزند و در انباری قدیمی، کودکی عجیب را ملاقات می کنند و...

آفرینگان
9789647694339
۱۳۸۷
۲۶۴ صفحه
۶۸۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های دیوید آلموند
گل
گل غریبه‌ای در شهر است؛ استفان رز. پوستش سفید سفید و چشم‌هایش به یادماندنی است و بوی زننده‌ای دارد. پدر و مادر ندارد. رفیقی ندارد. آمده است تا با مری دیوانه زندگی کند. درباره‌اش حرف‌های و شایعه‌های فراوانی برسر زبان‌هاست. اما یک چیز حتما درست است؛ در موجودات زشتی که او با گل درست می‌کند، جادویی وجود دارد. آیا دیوی و گئوردی باید از ...
اسم من میناست
اسم من میناست این رمان شرح وقایع روزانه زندگی دختر نه ساله‌ای است که پدرش را در دوران کودکی از دست داده و همراه مادرش زندگی می‌کند. این کتاب که به شکل دفتر خاطرات نوشته شده مانند تک گویی درونی افکار، احساسات، رویاها و ترس‌های اوست و شرح مشاهدات و سوالات مینا درباره شگفتی‌ها و عجایب دنیای اطرافش با زبانی ساده و در ...
قلب پنهان
قلب پنهان جو مالونی پسر متفاوتی است. مادرش از او می‌خواهد یک مرد باشد، اما او نمی‌تواند، اولیای مدرسه از او می‌خواهند فرار از مدرسه را ترک کند و او نمی‌تواند. دوست او، استنی مول، می‌خواهد به او کشتن را بیاموزد و او نمی‌تواند چنین چیزی را یاد بگیرد. ذهن و فکر جو همیشه جای دیگری است: به مخلوقات عجیبی که در ...
اسکلیگ و بچه‌ها
اسکلیگ و بچه‌ها مایکل مثل همه پسر بچه‌هایی است که به مدرسه می‌روند، فوتبال بازی می‌کنند و از معلم‌ها خوششان نمی‌آید. آن‌ها به تازگی خانه‌شان را عوض کرده‌اند و مینا دختر همسایه خانه جدیدشان برخلاف او بچه‌ای کاملا غیرعادی است. اما منشکا مایکل، اسکلینگ است. موجودی که زیر کتش چیزی پنهان کرده است، چیزی شبیه دو بال.
وحشی
وحشی آن روز حس می‌کردم خودم درست درون داستان وحشی هستم، همان‌طور که وحشی درست درون من زندگی می‌کرد. اصلا حواسم به درس نبود. وانمود می‌کردم به درس گوش می‌دهم، وانمود می‌کردم دارم کارم را انجام می‌دهم اما به محض این‌که چشمم را می‌بستم، سر از جنگل درمی‌آوردم و او هم با من بود. انتهای غار او، کنار آتش بودم. از ...
مشاهده تمام رمان های دیوید آلموند
مجموعه‌ها