رمان خارجی

رویای مردی مضحک

(The dream of a ridiculous man)

به دقت وراندازش کردم. در ظاهرش چیز خاصی بود که آدم اگر حواسش هم نبود بی‌اختیار نگاهش به طرف او برمی‌گشت و به چنان خنده‌ای می‌افتاد که دیگر نمی‌شد جلوی آن را گرفت. این اتفاقی بود که برای من هم افتاد.

9786005816051
۱۳۸۹
۴۸ صفحه
۲۳۸۸ مشاهده
۱۱ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
قمارباز (از یادداشت‌های 1 جوان)
قمارباز (از یادداشت‌های 1 جوان) داستایفسکی در این داستان تجربه‌ی تلخ خویش را روایت می‌کند؛ آنگاه، که او در یکی از اقامت‌هایش در خارج از کشور، به جانب قمار کشیده می‌شود و میل مفرط به آن دارد. او حتی زندگی و آینده‌ی خود و محبوب خود ـ پولینا ـ را بر سر قمار می‌گذارد؛ اما آنگاه که عنان اختیار از کف نمی‌دهد، و بر خود ...
هم‌زاد
هم‌زاد ـ عجب، عجب، آقای عزیز؛ آن وقت درباره رفتار ناشایسته‌تان که به زیان اعتبار دوشیزه‌ای جوان و محترم از خانواده‌ای پاکدامن تمام شد، چه می‌توان گفت. خانواده مورد توجه و بسیار معروفی که شما را غرق در محبت‌هایشان کرده است؟
رویای عمو جان
رویای عمو جان زینا، من شب‌های درازی را بی‌خوابی کشیدم، شب‌های وحشتناکی بود و در طول این شب‌ها من روی این تخت افتاده بودم و فکر می‌کردم، وخیلی فکر می‌کردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که بهتر است بمیرم،‌ به خدا قسم بهتر است!... زینا جان، من به درد زندگی نمی‌خورم! زینا گریه می‌کرد و بدون حرف زدن دست‌های بیمار را می‌فشرد، ...
تسخیرشدگان
تسخیرشدگان
شاهکارهای کوتاه (6 داستان) مجموعه داستان
شاهکارهای کوتاه (6 داستان) مجموعه داستان زن جوانی، میان گروه دعاخوانان، نزدیک در ورودی زانو زده بود. اردنیف از میان گروه بینوایان و سائلین بکف و زن‌های فقیر ژنده‌پوش که در انتظار صدقه بودند، راهی برای خود باز کرد و کنار زن جوان زانو زد. لباسشان به هم می‌خورد. اردنیف صدای نفس ناآرام زن جوان را که همراه دعا از دهان نیمه‌بازش بیرون می‌آمد می‌شنید. چهره ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها