به دقت وراندازش کردم. در ظاهرش چیز خاصی بود که آدم اگر حواسش هم نبود بیاختیار نگاهش به طرف او برمیگشت و به چنان خندهای میافتاد که دیگر نمیشد جلوی آن را گرفت. این اتفاقی بود که برای من هم افتاد.
۷۰ رمان
فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیستها مانیفست خود را بر اساس نوشتههای داستایوسکی ارائه کردند.
اکثر داستانهای وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
مردمان فرودست
کتاب « مردمان فرودست» همانطور که میدانیم اولین کتاب داستایفسکی است. نخستین گام در راهی که از او یکی از نامآورترین نویسندگان جهان را ساخت. سبک نوشتاری بسیار ساده و حتی عامیانه است. 2 نفر که تحصیلات چندانی ندارند، در کمال سادگی و بیپیرایگی، غم و قصهها، ناراحتیها و محبت صمیمانهشان را طی نامههایی با هم رد و بدل ...
جنایت و مکافات
با صدای: آرمان سلطانزاده
استفاده از کتاب گویا یکی از ضروریات زندگی پرمشغله امروزیست. از کتابهای گویا میتوان هنگام رانندگی، قدم زدن، زمان رفت و آمد به محل کار و تحصیل، حین انجام کارهای روزانه، پیش از خواب و... استفاده کرد و از اوقاتی که به طور عادی هدر میروند نهایت بهره را برد. «اینجا، کتاب میخواند!»
زمان: 28 ساعت و 10 ...
شبهای روشن (1 داستان عاشقانه از خاطرات 1 رویاپرداز)
کمی دورتر، زنی که به میلههای نرده تکیه داشت به آب تیره کانال خیره مانده بود. کلاه زرد رنگ زیبایی بر سر و شنل کوتاه و سیاه رنگی بر شانه داشت. با خود فکر کردم:‹‹دختر جوانی است که مطمئنا موهای سیاهی دارد.›› ظاهرا صدای قدمهایم را نشنید. وقتی با نفس حبس شده و قلبی که به شدت میزد از کنارش ...
ابله
پرنس مویخکین، آخرین فرزند یک خاندان بزرگ ورشکسته، پس از اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجه بیماری، به میهن خود باز میگردد. بیماری او رسما افسردگی عصبی است ولی در واقع مویخکین دچار نوعی جنون شده است که نمودار آن بیارادگی مطلق است. به علاوه، بیتجربگی کامل او در زندگی، اعتماد بیحدی نسبت به دیگران در وی پدید میآورد. مویخکین، ...
رنجکشیدگان و خوارشدگان
آنوقت عاقبت رمانم از چاپ درآمد. دیرزمانی پیش از درآمدنش غوغایی در دنیای ادبیات به راه انداخت. بلینسکی از خواندن دستنوشتهام مثل یک کودک در پوست خودش نمیگنجید. نه! اگر تا به حال اصلا شاد بوده باشم، شادیام در نخستین لحظههای سکرآور موفقیتم نبوده، بل پیش از آن بوده که حتی دستنوشتهام را برای احدی بخوانم؛ در آن شبهای درازی ...