۱۶ رمان
محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی الاصل به دنیا آمد و شاید همین دلیل سبب شد تا بیشتر خود را دزفولی بداند. در برخی از آثارش چون همسایهها و مدار صفر درجه واژهها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم میخورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبهها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از ساکنین دزفول بنام نعمت علائی گرفته شده است که حولوحوش سال ۱۳۲۳ در ...
درخت انجیر معابد 2 (2 جلدی)
کتاب " درخت انجیر معابد" از حوادث و شرایطی برخوردار است که شاید در آثار دیگر احمد محمود کمتر دیده شود. تنها وجه اشتراک این رمان با رمانهای دیگر نویسنده سرزمین گرم است که بنا به اقتضای خصلتهای اقلیمی " درخت انجیر معابد" انتخاب شده است. در این رمان بیشتر حوادث اساسی پیرامون درخت انجیر معابد شکل مرکز حوادث عمده ...
زمین سوخته
جوان خاکستریپوش روبرو ایستاده است و حرف میزند.
نمیدانم چه میگوید. صدایش را نمیشنوم. به لبهایش نگاه میکنم که تند تند حرکت میکنند و دندانهای ناموزونش پیدا و ناپیدا میشوند. نگاهم از لبانش سر میخورد رو دماغش. چه بزرگ و بیقاعده به نظرم میآید. بعد به چشمانش نگاه میکنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستریپوش است. عرق و خاک ...
مدار صفر درجه 3 (3 جلدی)
باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که بالههای سیاه گرده دو کوسه، آب را میشکافند و میآیند ـ دید که کوسهها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر
ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه ...
قصه آشنا
«قصه آشنا» مجموعه شش داستان کوتاه است. در این داستانها و سه داستان از کتاب «دیدار»، نویسنده با چیرگی و قدرت قلم جادویی خود اندوه و فقر مردم عادی را درونمایه اصلی اثرش قرار داده است. در این داستانها شیوه واقعگرایی را با شیوه بیان تاثیرات حسی خود به هم آمیخته است و در نتیجه در بیان روابط اجتماعی آدمها ...
مدار صفر درجه 2 (3 جلدی)
باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که بالههای سیاه گرده دو کوسه، آب را میشکافند و میآیند ـ دید که کوسهها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر
ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه ...