رمان ایرانی

غریبه‌ها و پسرک بومی

با غرش جرثقیل‌ها و هژده چرخه‌ها از تو رختخواب می‌پریدیم و تازه آفتاب‌زده بود که می‌رفتیم و سایه دیوار می‌نشستیم و نگاه می‌کردیم که کارگران آبی‌پوش، با کاسکت‌های سفید آهنی که نور خورشید را باز می‌تافت، تو تله‌بست‌ها وول می‌خوردند. آفتاب که پهن می‌شد، خنکای صبح را می‌مکید. حالا دیوار آجری شکری‌رنگی. رودخانه را از ما بریده‌بود و زخم زرد رنگ میدان نفتی پشت خانه‌های ما. سر باز کرده بود و دویده بود تو کوچه‌ها و دو رشته لوله قیراندود. مثل دو مار نر و ماده، از حاشیه انبوه نخل‌ها‌ی دوردست خزیده بود و آمده بود تو میدانگاهی و پایه‌های چوبی مالیده به نفت، مثل چوبه‌های دار. جا‌به‌جا تو خیابان بزرگ شهر کوچک ما نشسته بود و گازرک‌ها، روسیم‌ها می‌لرزیدند... و شب که پدرم از قهوه‌خانه برگشت، لب‌و‌لوچه‌اش آویزان بود و به خواج توفیق که ازش پرسید " چه‌بود" گفت " میخوان خونه‌ها رو خراب کنن... می‌گن برا اداره بازم زمین میخوان..."

معین
9789645643612
۱۳۸۷
۲۰۸ صفحه
۲۳۷۴ مشاهده
۰ نقل قول
احمد محمود
صفحه نویسنده احمد محمود
۱۶ رمان محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی الاصل به دنیا آمد و شاید همین دلیل سبب شد تا بیشتر خود را دزفولی بداند. در برخی از آثارش چون همسایه‌ها و مدار صفر درجه واژه‌ها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم می‌خورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبه‌ها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از ساکنین دزفول بنام نعمت علائی گرفته شده است که حول‌وحوش سال ۱۳۲۳ در ...
دیگر رمان‌های احمد محمود
از مسافر تا تب‌خال
از مسافر تا تب‌خال
دیدار
دیدار از اتوبوس پیاده می‌شود، فلکه ساعت است، هیچ‌کس نیست، پیش رویش خیابان، خالی خالی است. شرجی است، زمین خیس است (پل نادری؟) چیزی جز ردیف چراغ‌ها که انگار انتها ندارد نمی‌بیند. بوی‌آشنا بوی شب کارون را حس می‌کند. همه چیز ساکت است، اتوموبیلی پرشتاب می‌گذرد و یک لحظه، خلوت خیابان را آشفته می‌کند( پل سفید کو؟) بقچه را دست به ...
زمین سوخته
زمین سوخته جوان خاکستری‌پوش روبرو ایستاده است و حرف می‌زند. نمی‌دانم چه می‌گوید. صدایش را نمی‌شنوم. به لب‌هایش نگاه می‌کنم که تند تند حرکت می‌کنند و دندان‌های ناموزونش پیدا و ناپیدا می‌شوند. نگاهم از لبانش سر می‌خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی‌قاعده به نظرم می‌آید. بعد به چشمانش نگاه می‌کنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستری‌پوش است. عرق و خاک ...
داستان 1 شهر
داستان 1 شهر ‹‹داستان یک شهر›› قسمی رمان خا‌‌طره است، تصویری زنده از یک دوره‌ تاریخی این سرزمین و از جهتی ا‌دامه‌ رمان ‹‹همسایه‌ ها›› که با خالد در کتاب ‹‹داستان یک شهر›› ایام تبعید قهرمان داستان را بازگو می‌کند که خود نیز رمانی مستقل است. ...
مشاهده تمام رمان های احمد محمود
مجموعه‌ها