رمان ایرانی

از اتوبوس پیاده می‌شود، فلکه ساعت است، هیچ‌کس نیست، پیش رویش خیابان، خالی خالی است. شرجی است، زمین خیس است (پل نادری؟) چیزی جز ردیف چراغ‌ها که انگار انتها ندارد نمی‌بیند. بوی‌آشنا بوی شب کارون را حس می‌کند. همه چیز ساکت است، اتوموبیلی پرشتاب می‌گذرد و یک لحظه، خلوت خیابان را آشفته می‌کند( پل سفید کو؟) بقچه را دست به دست می‌کند و کنار جدول، تو درازای خیابان راه می‌افتد. دور می‌شود، دورتر، حالا، زیر نور جیوه‌‌ای چراغ‌های حاشیه خیابان، مثل یک سایه انگار و یا مثل یک لکه سیاه، لرزش نامحسوسی دارد. چند لحظه بعد، جنبش سایه آرام می‌گیرد ایستاده است؟ تردید دارد؟ راه را گم کرده است؟ ( هووف!- دده، کجایی؟ کجا؟)

معین
9789645643278
۱۳۸۷
۲۸۸ صفحه
۱۷۰۰ مشاهده
۳ نقل قول
احمد محمود
صفحه نویسنده احمد محمود
۱۶ رمان محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی الاصل به دنیا آمد و شاید همین دلیل سبب شد تا بیشتر خود را دزفولی بداند. در برخی از آثارش چون همسایه‌ها و مدار صفر درجه واژه‌ها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم می‌خورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبه‌ها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از ساکنین دزفول بنام نعمت علائی گرفته شده است که حول‌وحوش سال ۱۳۲۳ در ...
دیگر رمان‌های احمد محمود
زائری زیر باران
زائری زیر باران مجموعه‌ قصة زائری زیر باران سند روشن، گویا و بی‌پیرایه‌ای از صفا و صداقت و هجوم آفت به چشم‌انداز سبز باغی پردرخت است- باغی که آبش را مسموم کرده‌اند و برگ‌های تازه‌اش به وسعت یک لبخند هم نمی‌‌پایند و قبل از طلوع، غروب در تدارک رسیدن است. محمود از دنیای امیدی که بیهوده می‌روید، به سرزمینی می‌رسد که همه‌چیز در ...
مدار صفر درجه 2 (3 جلدی)
مدار صفر درجه 2 (3 جلدی) باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که باله‌های سیاه گرده دو کوسه، آب را می‌شکافند و می‌آیند ـ دید که کوسه‌ها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه ...
قصه آشنا
قصه آشنا
داستان 1 شهر
داستان 1 شهر ‹‹داستان یک شهر›› قسمی رمان خا‌‌طره است، تصویری زنده از یک دوره‌ تاریخی این سرزمین و از جهتی ا‌دامه‌ رمان ‹‹همسایه‌ ها›› که با خالد در کتاب ‹‹داستان یک شهر›› ایام تبعید قهرمان داستان را بازگو می‌کند که خود نیز رمانی مستقل است. ...
مدار صفر درجه 3 (3 جلدی)
مدار صفر درجه 3 (3 جلدی) باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که باله‌های سیاه گرده دو کوسه، آب را می‌شکافند و می‌آیند ـ دید که کوسه‌ها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه ...
مشاهده تمام رمان های احمد محمود
مجموعه‌ها