صدای سقوط
داستان صدای سقوط گوشههایی از زندگی مردی است آمریکایی که از جبهههای جنگ دوم به کشورش بازگشته، اما پس از بازگشت متوجه میشود که کشورش از وی به عنوان قهرمان یاد نمیکند. علاوه بر آن، خود نیز به مرور متوجه میشود که جنگ پدیدهای ناصواب و زشت است. آرزو میکند ای کاش هرگز به جبههها نمیرفت و دست خود را ...
مدار راسالسرطان
برای توست که میخوانم، تانیا، ای کاش که میتوانستم خوشتر از این بخوانم، آهنگینتر از این، اما در آن صورت شاید هرگز به شنیدن آوازم رضایت نمیدادی، تو به آواز دیگران گوش دادهای و آوازشان هیچ گرمایی به تو نبخشیده. آنها یا بیش از حد زیبا خواندهاند، یا کمتر از آنچه انتظار داشتی.
نمیدانم بیست و چندم اکتبر است. دیگر ...
خواندن در توالت
بهرغم ضرباهنگ سریع زندگی امروز، اوقات ما پر است از فراغتهای کوتاه و فرصتهای طلایی. اتاق انتظار پزشک و صف بانک و وقتهایی که توی تاکسی و مترو میگذرانیم، میتواند وقف سرک کشیدن از پنجرهای کوچک به جهان عجیب شاهکارهای ادبی شود. نیز، بارها اتفاق افتاده که تلاش کردهایم مطالعه یکی از این شاهکارها را آغاز کنیم اما به دلیل ...
لبخند در پای نردبام
عصر آدمکشها
اگر رسالت شعر بیدار کردن ما میبود. هر آینه میبایست از سالها پیش بیدار شده باشیم. تنی چند بیدار شدهاند، نباید منکر این بود. اما اکنون موضوع این است که همه مردم ـ بیدرنگ ـ بیدار شوند، اگرچه خطر نابود شدنشان در میان باشد... بیشک، انسان هرگز از میان نخواهد رفت، اما فرهنگ، تمدن و طرز زندگی از میان خواهد ...