رمان خارجی

لبخند پای نردبان

(The smil at the foot of the ladder)

می‌خواستم قهرمان داستانم، آگوست، مثل نور از صحنه خارج شود، اما نه با مرگ؟ می‌خواستم مرگ او روشنی‌بخش راه باشد، آغاز باشد، نه پایان. آغاز زندگی زمانی است که آگوست خودش می‌شود، نه فقط آگوست، بلکه همه انسان‌ها.

نیلوفر
9789644485176
۱۳۹۱
۶۴ صفحه
۱۴۴۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هنری میلر
لبخند در پای نردبام
لبخند در پای نردبام
عصر آدمکش‌ها
عصر آدمکش‌ها اگر رسالت شعر بیدار کردن ما می‌بود. هر آینه می‌بایست از سال‌ها پیش بیدار شده باشیم. تنی چند بیدار شده‌اند، نباید منکر این بود. اما اکنون موضوع این است که همه مردم ـ بی‌درنگ ـ بیدار شوند، اگرچه خطر نابود شدنشان در میان باشد... بی‌شک، انسان هرگز از میان نخواهد رفت، اما فرهنگ، تمدن و طرز زندگی از میان خواهد ...
مکس
مکس نزدیک رصدخانه مثل قبرستان ساکت است. نزدیک دیواری فرو ریخته فاحشه‌ای تنها با بی‌قراری ایستاده و آن‌قدر بی‌حال است که علامت هم نمی‌دهد. جلوی پایش توده‌ای آشغال پخش و پلا شده ـ برگ‌های مرده، روزنامه‌های کهنه، قوطی حلبی، خار و خاشاک، ته‌سیگار. به نظر می‌رسد آماده است همان‌جا، وسط آن آشغال‌ها، ولو شود و غزل را بخواند.
پیکره‌ ماروسی
پیکره‌ ماروسی
مدار راس‌السرطان
مدار راس‌السرطان برای توست که می‌خوانم، تانیا، ای کاش که می‌توانستم خوش‌تر از این بخوانم، آهنگین‌تر از این، اما در آن صورت شاید هرگز به شنیدن آوازم رضایت نمی‌دادی، تو به آواز دیگران گوش داده‌ای و آوازشان هیچ گرمایی به تو نبخشیده. آن‌ها یا بیش از حد زیبا خوانده‌اند، یا کمتر از آن‌چه انتظار داشتی. نمی‌دانم بیست و چندم اکتبر است. دیگر ...
مشاهده تمام رمان های هنری میلر
مجموعه‌ها