برای توست که میخوانم، تانیا، ای کاش که میتوانستم خوشتر از این بخوانم، آهنگینتر از این، اما در آن صورت شاید هرگز به شنیدن آوازم رضایت نمیدادی، تو به آواز دیگران گوش دادهای و آوازشان هیچ گرمایی به تو نبخشیده. آنها یا بیش از حد زیبا خواندهاند، یا کمتر از آنچه انتظار داشتی. نمیدانم بیست و چندم اکتبر است. دیگر حساب زمان را نگه نمی دارم. آیا رویای چهاردهم نوامبرم در یادم خواهد ماند؟ وقفههایی هست، اما این وقفهها در میان رویاها ایچاد میشوند و دیگر هیچ یاد و آگاهیای از آنها در ذهنم باقی نمانده.