رمان ایرانی

جاده جنگ 2 (4 جلدی)

سیاهه کلبه، در محاصره نقاط روشنی که گرداگرد آن می‌درخشیدند، نمایان شد. سوار، افسار اسبش را کشید. اسب گوش‌هایش را تیز کرد و شیهه فروخورده‌ای کشید. نقطه‌های درخشنده، به آن‌ها خیره شدند. سایه تیره‌ای که دو چشم براق آن را از دیگر اشباح متمایز می‌کرد، از حلقه محاصره‌کنندگان کلبه خارج شد و به سمت سوار پیش آمد. اسب رمید و روی دوپایش جهید و شیهه بلندی سر داد. سوار، یال مواج اسبش را نوازش کرد و زمزمه‌کنان گفت:‹‹ آروم باش حیوون... اونا با تو کاری ندارن.››

سوره مهر
9789645067128
۱۳۸۹
۳۷۶ صفحه
۴۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های منصور انوری
جاده جنگ 3 (4 جلدی)
جاده جنگ 3 (4 جلدی) سیاهه کلبه، در محاصره نقاط روشنی که گرداگرد آن می‌درخشیدند، نمایان شد. سوار، افسار اسبش را کشید. اسب گوش‌هایش را تیز کرد و شیهه فروخورده‌ای کشید. نقطه‌های درخشنده، به آن‌ها خیره شدند. سایه تیره‌ای که دو چشم براق آن را از دیگر اشباح متمایز می‌کرد، از حلقه محاصره‌کنندگان کلبه خارج شد و به سمت سوار پیش آمد. اسب رمید و ...
جاده جنگ 4 (4 جلدی)
جاده جنگ 4 (4 جلدی) سیاهه کلبه، در محاصره نقاط روشنی که گرداگرد آن می‌درخشیدند، نمایان شد. سوار، افسار اسبش را کشید. اسب گوش‌هایش را تیز کرد و شیهه فروخورده‌ای کشید. نقطه‌های درخشنده، به آن‌ها خیره شدند. سایه تیره‌ای که دو چشم براق آن را از دیگر اشباح متمایز می‌کرد، از حلقه محاصره‌کنندگان کلبه خارج شد و به سمت سوار پیش آمد. اسب رمید و ...
جاده جنگ 5
جاده جنگ 5 هیجان کشفی که کرده بود و داغی حسی که او را ترغیب می‌کرد این کشف بکر! را به اطلاع رضا برساند، قوتی به بازوانش داد و او را، میان امواج غلتان آب، جلو کشید و وقتی به نزدیکی او رسید، دهان باز کرد تا خبر داغ خود را به رضا بدهد. اما، رضا ناگهان به زیر آب رفت و بعد ...
جاده جنگ 1 (4 جلدی)
جاده جنگ 1 (4 جلدی) سیاهه کلبه، در محاصره نقاط روشنی که گرداگرد آن می‌درخشیدند، نمایان شد. سوار، افسار اسبش را کشید. اسب گوش‌هایش را تیز کرد و شیهه فروخورده‌ای کشید. نقطه‌های درخشنده، به آن‌ها خیره شدند. سایه تیره‌ای که دو چشم براق آن را از دیگر اشباح متمایز می‌کرد، از حلقه محاصره‌کنندگان کلبه خارج شد و به سمت سوار پیش آمد. اسب رمید و ...
مشاهده تمام رمان های منصور انوری
مجموعه‌ها