رمان خارجی

تو که منو می‌شناسی کارلو

(Tu mi conosci carlo)

ـ «می‌دونستم.» ـ «تو که منو می‌شناسی کارلو. می‌دونی که تخصص من فرهنگ بوده و هست.» ـ «البته، اینو که گفته بودی.» ـ «انسانیت بدون فرهنگ چی می‌شه، کارلو؟ می‌شه یه توده‌ی بی‌هویت که پول براش تنها فرق بین آدماس. تو پولدار و من فقیر، تو که صدقه می‌دی و من که صدقه می‌گیرم. ولی خوشبختانه یه چیزی هم به اسم فرهنگ وجود داره.» ـ «بله. خوشبختانه.»...

رضا قیصریه
نیلا
9789648573732
۱۳۸۷
۱۶ صفحه
۱۳۹۴ مشاهده
۰ نقل قول
آلبرتو موراویا
صفحه نویسنده آلبرتو موراویا
۱۷ رمان آلبرتو موراویا یکی از رمان‌نویسان برجسته ایتالیا در سدهٔ بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی بود. معروف‌ترین اثر او رمان ضدفاشیستی دنباله‌رو است. او در سال ۱۹۴۱ با السا مورانته (رمان نویس که رمان مشهور تاریخ از اوست) ازدواج کرد که در سال ۱۹۶۲ از هم جدا شدند.
دیگر رمان‌های آلبرتو موراویا
من که حرفی ندارم (مجموعه داستان‌های رمی)
من که حرفی ندارم (مجموعه داستان‌های رمی) این کتاب جلد اول از داستان‌های رمی و داستان طیف رنگارنگ آدم‌های اجتماع است که به شکلی کوتاه، جذاب و با پرداختی روانشناسانه از ورای طنز روایت می‌شود. مجموعه‌ای سرشار از ساختاری تصویری که زمینه‌ساز سینمای اواخر دهه 1950 تا پایان دهه 1960 ایتالیا شد و موراویا را در زمره نویسندگان مطرح نیمه دوم قرن بیستم قرار داد.
دلتنگی
دلتنگی . . . این یکی برخلاف همه زنان دیگر آتلیه بالستیری که شق و رق بودند و سری به سوی آتلیه نقاش پیر داشتند، در اطراف حیاط به آرامی قدم می‌زد. ظاهرا و در حالی که با حرکات آرامی گام بر می‌داشت و آستین‌هایش را بالا زده بود، چیزی را بررسی می‌کرد. گویی برخلاف همه که به سوی خانه بالستیری ...
1 چیز به هر حال 1 چیز است (مجموعه داستان‌های کوتاه)
1 چیز به هر حال 1 چیز است (مجموعه داستان‌های کوتاه) "یک چیز به هر حال یک چیز است" مجموعه 20 داستان کوتاه است که به دوران جدیدی از حیات نویسندگی آلبرتو ‌موراویا تعلق دارد. انسان متوسط که درگیر سختی‌ها و پیچیدگی‌هاست و همیشه نگاهی به بیرون دارد، آرام می‌گیرد و فرصت تامل در دنیای دیگری را پیدا می‌کند. او نگاه خود را از دنیای بیرون به دنیای درون می‌کشاند تا ...
وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی
وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی چرا حسودی. آدمی هستی شکست‌خورده. خودت هم می‌دانی شکست‌خورده‌ای. اما دلت می‌خواهد شکست‌خورده نباشی. برای همین به هر کس که مثل خودت شکست‌خورده نباشد حسودی می‌کنی. ممکن است ال... هیولا باشد، حرفی نیست، اما تو فقط به خاطر اینکه او آدم شکست‌خورده‌ای مثل تو نیست باهاش لج افتاده‌ای. حسادت است که مجبورت می‌کند این‌جور داستان‌ها را سرهم کنی که هر ...
همه کاره و هیچ کاره
همه کاره و هیچ کاره چه کارهایی که نکردم. از پایان جنگ تا به امروز دست کم دوبار در سال شغل عوض کردم؛ ولی شغل که چه عرض کنم، خودش یک جور بی‌‌کاری بود. برادر شیری من، که مهندس الکترونیک و آدم دقیق و متعصبی‌ست، همان کسی که گاهی پیشش می‌رفتم تا نصیحتم کند، یک روز صریح و پوست کنده به من گفت: «تو سرافینو، ...
مشاهده تمام رمان های آلبرتو موراویا
مجموعه‌ها