مجموعه داستان خارجی

قشنگ‌تر از تو

(Piu bella di te)

وقتی دختربچه بودم، مادرم، شاید برای این‌که متوجه نشوم ما فقیریم و من عروسکی فکسنی دارم که مختص بچه‌های فقیر است، ترانه‌‌ای یادم داده بود که از جمله می‌گفت:((عروسکم قشنگه، حتی قشنگ‌تر از من...)). اما این فقط دروغی ترحم‌آمیز بود، چون من خیلی قشنگ‌تر از عروسکم بودم. فقیر بودیم، اما خانواده‌مان از لحاظ زیبایی چیزی کم نداشت. بزرگ شدم و همچنان زیبا ماندم، یا حتی بهتر است بگویم روز‌به‌روز زیباتر شدم؛ در پانزده ‌سالگی زیباتر از ده‌ سالگی و در هجده ‌سالگی زیباتر از پانزده سالگی. آن‌قدر زیبا بودم که یکی از آن تابستان‌ها در ساحلی که برای ییلاق رفته بودیم، تاج ملکه زیبایی را به سرم گذاشتند.

هاله ناظمی
نیلا
9789648573879
۱۳۹۴
۶۸ صفحه
۳۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
آلبرتو موراویا
صفحه نویسنده آلبرتو موراویا
۱۷ رمان آلبرتو موراویا یکی از رمان‌نویسان برجسته ایتالیا در سدهٔ بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی بود. معروف‌ترین اثر او رمان ضدفاشیستی دنباله‌رو است. او در سال ۱۹۴۱ با السا مورانته (رمان نویس که رمان مشهور تاریخ از اوست) ازدواج کرد که در سال ۱۹۶۲ از هم جدا شدند.
دیگر رمان‌های آلبرتو موراویا
دیوار و شمعدانی (داستان‌های کوتاه)
دیوار و شمعدانی (داستان‌های کوتاه) ((دیوار و شمعدانی)) در ادامه ((یک چیز به هر حال یک چیز است)) منتشر می‌شود. موراویا در این مجموعه نیز، با نثری درونکاوانه، احساسات درونی و پنهان انسان متوسط عصر حاضر را به نمایش می‌گذارد. داستان‌هایی که روایت این انسان و لحظاتی از زندگی اوست، لحظاتی که شاید خیلی‌ها نه شهامت تجربه کردنش را بیابند و نه دلیلی برای این ...
کلمه مادر
کلمه مادر جواب دادم:«کار و کاسبی؟ جناب وکیل کار و کاسبی که چه عرض کنم... درمانده‌ام، ناامیدم... سرگذشت من سرگذشت سفر طولانی آدمی‌ست بین تمام اداره‌های کاریابی. دو سال آزگار است می‌چرخم و می‌گردم اما چه فایده... جناب وکیل، دیگر نمی‌دانم چه خاکی به سرم کنم.»
انزجار
انزجار موراویا در این داستان، برداشت جدیدی از ماجرای اودیسه، اثر جاودانی هومر شاعر حماسه سرای یونان باستان دارد و تعبیر و تفسیری از آن را از دریچه فلسفه بدبینانه خود در زندگی قهرمانانش پیاده می‌کند. قهرمانانی که حتی شرافت و شهامت مردمان روزگار قدیم را ندارند که با خون، لکه ننگ را از دامن خود بزدایند.
دلتنگی
دلتنگی . . . این یکی برخلاف همه زنان دیگر آتلیه بالستیری که شق و رق بودند و سری به سوی آتلیه نقاش پیر داشتند، در اطراف حیاط به آرامی قدم می‌زد. ظاهرا و در حالی که با حرکات آرامی گام بر می‌داشت و آستین‌هایش را بالا زده بود، چیزی را بررسی می‌کرد. گویی برخلاف همه که به سوی خانه بالستیری ...
مشاهده تمام رمان های آلبرتو موراویا
مجموعه‌ها