مجموعه داستان خارجی

من که حرفی ندارم (مجموعه داستان‌های رمی)

(Racconti romani)

این کتاب جلد اول از داستان‌های رمی و داستان طیف رنگارنگ آدم‌های اجتماع است که به شکلی کوتاه، جذاب و با پرداختی روانشناسانه از ورای طنز روایت می‌شود. مجموعه‌ای سرشار از ساختاری تصویری که زمینه‌ساز سینمای اواخر دهه 1950 تا پایان دهه 1960 ایتالیا شد و موراویا را در زمره نویسندگان مطرح نیمه دوم قرن بیستم قرار داد.

رضا قیصریه
9789641152422
۱۳۸۸
۲۷۲ صفحه
۱۶۵۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آلبرتو موراویا
صفحه نویسنده آلبرتو موراویا
۱۷ رمان آلبرتو موراویا یکی از رمان‌نویسان برجسته ایتالیا در سدهٔ بیستم بود. موضوعات آثار او جنسیت، بیگانگی و وجودگرایی بود. معروف‌ترین اثر او رمان ضدفاشیستی دنباله‌رو است. او در سال ۱۹۴۱ با السا مورانته (رمان نویس که رمان مشهور تاریخ از اوست) ازدواج کرد که در سال ۱۹۶۲ از هم جدا شدند.
دیگر رمان‌های آلبرتو موراویا
دیوار و شمعدانی (داستان‌های کوتاه)
دیوار و شمعدانی (داستان‌های کوتاه) ((دیوار و شمعدانی)) در ادامه ((یک چیز به هر حال یک چیز است)) منتشر می‌شود. موراویا در این مجموعه نیز، با نثری درونکاوانه، احساسات درونی و پنهان انسان متوسط عصر حاضر را به نمایش می‌گذارد. داستان‌هایی که روایت این انسان و لحظاتی از زندگی اوست، لحظاتی که شاید خیلی‌ها نه شهامت تجربه کردنش را بیابند و نه دلیلی برای این ...
وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی
وقتی مجبوری سرت را به دیوار بکوبی چرا حسودی. آدمی هستی شکست‌خورده. خودت هم می‌دانی شکست‌خورده‌ای. اما دلت می‌خواهد شکست‌خورده نباشی. برای همین به هر کس که مثل خودت شکست‌خورده نباشد حسودی می‌کنی. ممکن است ال... هیولا باشد، حرفی نیست، اما تو فقط به خاطر اینکه او آدم شکست‌خورده‌ای مثل تو نیست باهاش لج افتاده‌ای. حسادت است که مجبورت می‌کند این‌جور داستان‌ها را سرهم کنی که هر ...
دگردیسی در ضیافت (داستان‌های طنز و سوررئالیستی) مجموعه داستان
دگردیسی در ضیافت (داستان‌های طنز و سوررئالیستی) مجموعه داستان «دگردیسی در ضیافت» جلد سوم از مجموعه داستان‌های طنز و سوررئالیستی آلبرتو موراویاست که به دنبال «گوساله دریایی» و «خوشبختی در ویترین» به چاپ رسیده است. 18 داستان کوتاه در ژانرهای مختلف اما با خاستگاهی واحد: تجارب انسانی.
دلتنگی
دلتنگی . . . این یکی برخلاف همه زنان دیگر آتلیه بالستیری که شق و رق بودند و سری به سوی آتلیه نقاش پیر داشتند، در اطراف حیاط به آرامی قدم می‌زد. ظاهرا و در حالی که با حرکات آرامی گام بر می‌داشت و آستین‌هایش را بالا زده بود، چیزی را بررسی می‌کرد. گویی برخلاف همه که به سوی خانه بالستیری ...
قشنگ‌تر از تو
قشنگ‌تر از تو وقتی دختربچه بودم، مادرم، شاید برای این‌که متوجه نشوم ما فقیریم و من عروسکی فکسنی دارم که مختص بچه‌های فقیر است، ترانه‌‌ای یادم داده بود که از جمله می‌گفت:((عروسکم قشنگه، حتی قشنگ‌تر از من...)). اما این فقط دروغی ترحم‌آمیز بود، چون من خیلی قشنگ‌تر از عروسکم بودم. فقیر بودیم، اما خانواده‌مان از لحاظ زیبایی چیزی کم نداشت. بزرگ شدم و همچنان ...
مشاهده تمام رمان های آلبرتو موراویا
مجموعه‌ها