آرام جان
میگویند که آدمها
وقتی در کنار هم زندگی میکنند
زیر یک سقف
اگرچه از دو دنیای متفاوت و دور از هم
و حتی گاهی متضاد
راهی را آغاز کردهاند
اما کمکم شبیه یکدیگر میشوند
و کمابیش خصوصیات یکدیگر را میپذیرند
این یعنی صیقل خوردن آدمها
و اگر دو نفر بدانند از زندگی چه میخواهند
روح و روانشان نیز در کنار هم
صیقل میخورد
و به آرامش میرسد:
آرامشی در روح
آرامشی در جان!
رویای من
بیتا
نیمی از زندگی در افسوس ایکاشهای دیروز گذشت و من هر لحظه فقط با دل خوشی آرزوهای فردا سر کردم. میدانم... خوب میدانم تو نیز همچون من لحظهای از یک روز دلگیر اشتباهی کردهای که سالها باز هم مانند من به حسرت آن نشستهای. دل من امروز آنقدر بزرگ شده که مثل دریا پاک است و به راحتی میبخشد و ...