زنجیر عشق
به تو که گفته بودم بیخود دل خوش نکن. او به تنها کسی که نمیاندیشد تویی. او تو را مسخره میکند. اصلا چرا باید به تو فکر کند؟ چرا باید به تو اهمیت دهد؟ آن جوان با سبد گلی به اینجا آمد و گفت اسیر دل شده، اسیر او. خداوندا حتما از او امیدواری دیده که به اینجا آمده. حتما...
بیقرار
آرام جان
میگویند که آدمها
وقتی در کنار هم زندگی میکنند
زیر یک سقف
اگرچه از دو دنیای متفاوت و دور از هم
و حتی گاهی متضاد
راهی را آغاز کردهاند
اما کمکم شبیه یکدیگر میشوند
و کمابیش خصوصیات یکدیگر را میپذیرند
این یعنی صیقل خوردن آدمها
و اگر دو نفر بدانند از زندگی چه میخواهند
روح و روانشان نیز در کنار هم
صیقل میخورد
و به آرامش میرسد:
آرامشی در روح
آرامشی در جان!