۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
مکانهای عمومی
نامه دهم
خانم خیلی خیلی ببخشید اینطوری مینویسم. شما چکار دارید که ما چطوری هستیم. من شرح زندگی ندارم که برای شما بنویسم. ما اگر خیلی بدبخت هستیم در آن دنیا خوشبخت میشویم. پدرم گفت اگر شما چیزی میدهید من نگیرم چون ما گدا نیستیم. من گفتم که جایزه گرفتم اما پدرم گفت نمیخواهد جایزه بگیری. شما دیگر بمن جایزه ندهید. ...
داستانهای کوتاه 1
و این زمان، مرد دیگری آغاز میکند
که هنوز طعم تلخ شکستگی دل را نچشیده است
و دشنام دیگران، چون تیرهای زهر به دل او ننشسته است
و ستایش ایشان، او را به ورطههای خالی تحسین خویش نیفکنده است.
1 عاشقانه آرام
با صدای: پیام دهکردی
نادر ابراهیمی درباره «1 عاشقانه آرام» گفته است: «این نظریه من برای یک زندگی مشترک است که رو به سوی معنویت دارد.»
در این نوع زندگی، روزمرگی و عادت که احساس دلمردگی و پوچی را در پی دارد، وجود ندارد.
هیچ چیز به فردا واگذاشته نمیشود تا امروز خالی بماند و رنگ کهنگی بگیرد.
دیگر معجزهای در کار نیست. برای ...
داستانهای کوتاه 2
... امروز پا دردم شروع شد. این سوغات ولایت است، کاریش نمیشود کرد. تازه اگر یک روز خودم هم دکتر خوبی بشوم و بخواهم این درد را درمان کنم تا آن روز پایی باقی نمانده است. خدا لعنت کند آن رطوبت را . چند روزی بود که درد نمیکرد. چه قدر راحت بودم. فکر کردم هوای خشک این جا کار ...