تو باغ عشقت پای پلههای سرسراش مچ مهتابو میگیرم تا صورت قشنگتو ببینم، وقتی هوا گرگ و میشه یه گله شقایق میچینم و گلریزون پاهات میکنم. واسه عشق تو به آب و آتیش میزنم و با خورشید میجنگم. با هرم نگات آتیش داغ جهنم میشم. اگر مقتول تو باشم دم جون دادن قشنگترین لبخندو رو لبام میبینی. منو از مردن چه باک؟