رادیو از پل پیروزی میگفت. از چرچیل، روزولت، استالین. از اینکه ایران، این پل پیروزی، جنگ جهانی دوم را به پایان رسانده، و نیروهای شمال و جنوب، هنوز در شمال و جنوب بودند. در کنار رویدادهای هولناک تاریخ نهال نازک عشقی میروید و ستبر میشود. پی بردن به راز حضور گاه و بیگاه شمسالملوک خانم، زن زیبای پا به سن گذاشته، سهراب را گرفتار خود کرده است. و سرانجام زمان مناسب فرا میرسد: مرد مقتدر، تاریخ را زیسته است، پیشاوری عشق زانو زده است و... . روایتی دیگر از این داستان پیش از این با عنوان «یاس سپید عشق» منتشر شده بود، اما بهرهگیری از رویدادهای مهم تاریخ معاصر در بازگویی داستانی جذاب و ویرایش و حتی بازنویسی این کتاب، نشر هیلا را برآن داشت تا «شبانههای پدرم» را در دسترس علاقهمندان رمان ایرانی قرار دهد.