چه کسی بود صدا زد بنجی
اگر لذتبخشی را اولین وظیفه داستان بدانیم، در این رمان خواننده شاهد روایتی سرخوشانه و لذتبخش است؛ رمانی که به مسائل مهم اجتماعی با نگاهی طنزآلود و کنایی مینگرد تا دو بعد یک اثر داستانی موفق را همزمان در کنار هم داشته باشد: لذتبخشی در حوزه حسی و دعوت به اندیشیدن در حوزه عقلی.
آنجا زیر باران
به زانو در نیا
رویاهای بیداری
وقتی میپیچیم پشت ساختمان، درجا خشکمان میزند. آدمی همهیکل پسربچههای شش هفت ساله، لخت و عوری روی برفها نشسته و به ما خیره شده است. انگار تازه پوستش را سراپا کندهاند. خون تازه بیآنکه بچکد رو گوشتهای نمایانش میدرخشد. ساکت پاهایش را جمع کرده و به ما زل زده است.