مجموعه داستان خارجی

داستان‌های با اجازه (مجموعه داستان‌های کوتاه چند تن از نویسندگان امروز)

آیا اجازه گرفتن از صاحب اثر در ترجمه اهمیتی دارد؟ آیا در جایی که مسئله‌ی کپی رایت آثار خارجی رسمیت ندارد، می‌توانی سراغ نویسنده و پدیدآورنده‌ای بروی و از او بخواهی که اجازه دهد کارش را به زبان خودت برگردانی؟ از زمانی که کار ترجمه را آغاز کردم، این دغدغه‌ها را داشتم که با نویسنده یا صاحب قانونی اثر تماس بگیرم و از او اجازه بخواهم. آثاری که در این مجموعه می‌خوانید، پاسخی است به این دغدغه‌های من. داستان‌های با اجازه داستان‌هایی‌ست که نویسندگان‌شان لطف کرده‌اند و با کمال میل خواسته‌ام را پذیرفته‌اند.

قطره
9786001192159
۱۳۹۰
۲۱۲ صفحه
۹۹۳ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
باغ فتح‌آباد (36 داستان از داستان‌نویسان کرمان)
باغ فتح‌آباد (36 داستان از داستان‌نویسان کرمان) از مجموعه‌های گروهی داستان کرمان به کوشش علی‌اکبر کرمانی‌نژاد...
عطر دارچین
عطر دارچین خانم پاین عزیز، جناب پدر ویر کشیش اقلیت انگلیسی زبان، سرکار عالی را به من معرفی کرده‌اند. من فرد رک‌گویی هستم، پس بدون مقدمه‌چینی به اصل مطلب می‌پردازم. پدر ویر گفتند شما به تازگی همسر خود را از دست داده‌اید و سرپرستی ندارید. ایشان فکر کردند که شاید شما به ازدواج با مردی که بتواند علاقه و امنیت مورد نظرتان ...
داستان‌های وحشت
داستان‌های وحشت
تئاتر برای مخاطبان جوان 22 نمایش‌نامه بلند برای نوجوانان 2 2 جلدی
تئاتر برای مخاطبان جوان 22 نمایش‌نامه بلند برای نوجوانان 2 2 جلدی آثاری که در این مجموعه می‌خوانید شامل 22 نمایش‌نامه برای کودکان و نوجوانان است که به موضوعات مبتلا به آنان از جمله: رابطه با خانواده و دنیای پیرامون، تحمل و مدارا در سختی‌ها، مسئله بلوغ، همچنین کودکان و نوجوانان در معرض آسیب و مانند آن می‌پردازد. این نمایش‌نامه‌ها که از دو کتاب «بیست نمایش‌نامه بلند ...
سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا)
سگی که می‌خواست خورشید باشد (به همراه 13 قصه دیگر از مردم آسیا) روزی بود و روزگاری. مرد جوانی بود که با مادر پیرش توی دهی زندگی می‌کرد. با این که این مادر و فرزند از طایفه برهمن‌ها بودند،‌ از مال دنیا چندان بهره‌ای نداشتند. دار و ندارشان فقط یک کلبه کوچک بود و یک وجب زمین که تویش سبزی می‌کاشتند. بزرگ‌ترین آرزوی مادر این بود که پسرش زن بگیرد. سن و سالش ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها