رمان ایرانی

علم
9789644052712
۱۳۸۳
۳۴۴ صفحه
۸۹۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های ماندا معینی (مودب‌پور)
دریا
دریا
ننه سرما
ننه سرما فکر می‌کردم بعد از مردن پدرم همه چیز تموم می‌شه! یا حداقل عوض می‌شه اما نشد! یعنی تقریبا هیچکدوم از فکرایی که قبل از مرگ پدرم می‌کردم درست نبود! اون موقع حداقل انگیزه‌ای داشتم! برای برگشتن به خونه، برای خونه موندن، برای بیدار شدن، برای غذا درست کردن، برای پذیرایی از مهمونایی که شاید فقط به احترام پدرم به ...
آن تابستان
آن تابستان خدایا چقدر یه آدم می‌تونه خودخواه و خودپسند باشه! کاشکی اون روزا عقل الانم رو داشتم! این چه رفتاری بود که با فرزین می‌کردم! اون موقع چه جوری فکر می‌کردم؟ چقدر احمقانه! فرزین حق داشت که ازم متنفر باشه! از دختر اربابی که پول پدرش رو به رخ یه پسر جوون که پدرش راننده بود می‌کشید! نمی‌دونم چرا اون کارا ...
نخل‌های مردابی
نخل‌های مردابی نمی‌خواین جوابم رو بدین؟ بادکنک‌ها مونده‌ها!! اگه بادشون کنم جوابم رو می‌دین؟ «یه لبخند دیگه زد که زود گفتم» کجان؟! بادکنک‌آ کجان؟! تو اون جعبه! «اولی رو گذاشتم تو دهنم و ده باد کن! اما مگه با می‌شد! همچین کلفت و ضخیم بود که انگار قرار بوده توپ چرمی بسازن و وسطش پشیمون شدن کردنش بادکنک!!
پس کوچه‌های سکوت
پس کوچه‌های سکوت در مورد افسانه‌، بهترین دفاع کاری بود که کردم! تمام نوارا رو با حذف قسمت‌هایی که مربوط به پرونده‌ش نمی‌شد، کپی کردم و همراه با اون دو تا نوار که با اجازه شوهرش از تو انبار خونه‌شون پیدا کرده بودم برای دادگاه فرستادم. نتیجه‌م گرفتم!
مشاهده تمام رمان های ماندا معینی (مودب‌پور)
مجموعه‌ها